ای تو ما را راحت جان الغیاث
دردها را جمله درمان الغیاث
ای سر و سرکرده هر سروری
نیست ما را بی تو سامان الغیاث
قائم آل پیامبر دستگیر!
بی توایم افتان و خیزان الغیاث
کار شرع از دست شد، بیرون خرام
تازه کن آئین ایمان الغیاث
عالمی گردید مالامال شر
از جفا و جور و طغیان الغیاث
خون ما خوردند این دجالیان
مهدی هادیِّ دوران الغیاث
فیض شد دل تنگِ صحرای فراق
مونس دل راحت جان الغیاث
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن دعایی است به معصومین، به ویژه به امام مهدی (عج)، که در آن از خداوند درخواست کمک و نجات میشود. شاعر از دردها و مشکلاتی که جامعه با آن مواجه است صحبت میکند و از امام مهدی به عنوان نجاتدهنده و مرشد درخواست میکند تا به او کمک کند و چراغ هدایت را دوباره روشن کند. او به فساد و ستم حاکم بر جامعه اشاره میکند و از امام میخواهد تا با ظهور خود، وضعیت را تغییر دهد و آرامش و عدالت را بازگرداند. در نهایت، خواستههای قلبی و ناگفته خود را ابراز میکند و به امید رحمت و یاری امام، دعا میکند.
هوش مصنوعی: ای تو که راحت دلهای ما هستی، فریادرس ما در برابر دردها، تو همه دردهای ما را درمان میکنی.
هوش مصنوعی: ای بهترین و رهبری که برای هیچ سروری، بی تو ما به سامان و آرامش نمیرسیم.
هوش مصنوعی: در این بیت به این موضوع اشاره میشود که در فقدان امام و پیشوای معصوم، مردم دچار مشکلات و ناهنجاریها شدهاند و به یاری و کمک آن پیشوای الهی نیاز دارند. بدون او، انسانها در یک حال تردید و ناپایداری به سر میبرند و بیثباتی در زندگیشان حس میشود.
هوش مصنوعی: کارهای دین و اصول ایمان از دست رفته و نیاز به تجدید و نوآوری در راه و روشها احساس میشود. از خداوند طلب یاری میشود تا این آئین دوباره رونق یابد.
هوش مصنوعی: دنیا پر از شر و ستم و طغیان شده و حالا باید فریاد Hilfe بزنیم.
هوش مصنوعی: این افراد فریبکار و دجال، خون ما را میمکند و در این دوران به کمک مهدی، به فریاد ما برسید.
هوش مصنوعی: دل پر از غم و اندوه در دشت دوری و جدایی به کمک و یاری نیاز دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتم آخر زین گرانجان الغیاث
زین جهود نامسلمان الغیاث
دردِ ما را نیست درمان الغیاث
هجرِ ما را نیست پایان الغیاث
دین و دل بردند و قصدِ جان کنند
الغیاث از جورِ خوبان، الغیاث
در بهایِ بوسهای جانی طلب
[...]
درد جان داریم درمان الغیاث
داد خواهانیم سلطان الغیاث
از تطاول های زلف سرکشت
صبح وصل و شام هجران الغیاث
راند ما را همچو سگ از در بدر
[...]
ای تو ما را راحت جان الغیاث
دردها را جمله درمان الغیاث
ای سر و سرکرده هر سروری
نیست ما را بی تو سامان الغیاث
قائم آل پیامبر دستگیر!
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.