گنجور

 
فیض کاشانی

امام و سید و مولای من جعلت فداک

تو گر شفیع منی از گنه ندارم باک

به جز ولای توأم گرچه نیست دستاویز

ولی بس است ولائیکه باشد از دل پاک

مرا امید وصال تو زنده می‏دارد

وگرنه هر دمم از هجر تست بیم هلاک

نفس نفس اگر از باد نشنوم بویت

زمان زمان کنم از غم چو گل گریبان چاک‏

اهمّ مقصد قلبی جهاد بین یدیک

ارید طول حیاتی لان اکونُ فداک

فدای تو نکنم مال و جان و دل حاشای

شفاعتم نکنی روز ابتلا حاشاک

عزیز نزد خدا آن بود که همچون فیض

نهد به درگه تو روی مسکنت بر خاک

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصری

به مستحقان ندهی هرآنچه داری و باز

دهی به معجر و دستار سبزک و سیماک

سوزنی سمرقندی

بجان پاک تو ای خواجه احمد شباک

که همچو جان توام بانو پاک از دل پاک

سر من آنجا باشد که خاک پای تو است

وگرچه سر ز شرف برگذارم از افلاک

بچشم من تو چنانی که توتیا شمرند

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

بذروه ملکوت آی ازین نشیمن خاک

که نیست لایق تخت ملوک تحت مغاک

بخاک بازده این خاک و سوی علو گرای

که جان پاک سزا نیست جز بعالم پاک

تو شاه تخت وجودی چه جای تست اینجا

[...]

عراقی

بیا، که خانهٔ دل پاک کردم از خاشاک

درین خرابه تو خود کی قدم نهی؟ حاشاک

به لطف صید کنی صدهزار دل هر دم

ولی نگاه نداری تو خود دل غمناک

کدام دل که به خون در نمی‌کشد دامن؟

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از عراقی
سعدی

کسی که لطف کند با تو خاک پایش باش

وگر ستیزه برد در دو چشمش آکن خاک

سخن به لطف و کرم با درشتخوی مگوی

که زنگ خورده نگردد به نرم سوهان پاک

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه