از غیبب عدم رخت بهستی چو کشیدیم
از پرتو خورشید تو چون صبح دمیدیم
چون چشم گشودیم بر آن چشمهٔ خورشید
از شعشهاش چشم چو خفاش کشیدیم
پرسند گر از ما که چه دیدید در آنروز
گوئیم که دیدیم جمالی و ندیدیم
دیدن نگذارد رخ خورشید جنابش
خورشید رخت چون نتوان گفت که دیدیم
یکچند در آرامگه عالم بالا
با خیل ملک خوشدل و آسوده چریدیم
چون روی نهادیم ز افلاک سوی خاک
سوی طرب و کودکی و جهل خزیدیم
تشریف خرد قامت ما را چو بیاراست
در دامگه محنت ابلیس فتیدیم
زین دامگه ای فیض چو سالم بدر آئیم
مستوجب اکرام و سزاوار مزیدیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف تجربیات روحانی و معنوی شاعر میپردازد. شاعر از لحظاتی میگوید که از عالم غیب به وجود آمده و با نور خورشید الهی آشنا شده است. او بیان میکند که هنگامی که چشمش را بر جمال الهی میگشاید، تأثیر آن نور چنان است که نمیتواند حتی به طور کامل آن را توصیف کند. شاعر در ادامه به سفر از عالم بالا به عالم خاکی اشاره میکند و میگوید که در این انتقال به دنیای مادی، به شادی و جهل رُخنه میکند. در نهایت، او از محنت و درد ناشی از ابلیس صحبت کرده و اظهار امیدواری میکند که از این موهبت الهی که دریافت کرده، رهایی یابد و شایستهی کرامت و مزید باشد.
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی تو از دنیای ناپیدا و عدم به ما رسیده است. وقتی نوری از وجود تو به ما تابید، مانند صبحی که طلوع میکند، زندگی تازهای آغاز شد.
هوش مصنوعی: زمانی که به زندگی و دنیای جدیدی پا گذاشتیم، نور و روشنی آن چنان بود که مانند خفاشها، چشمانمان را از شدت تابش آن بسته نگه داشتیم.
هوش مصنوعی: اگر از ما بپرسند که در آن روز چه چیزی دیدید، خواهیم گفت که فقط زیبایی را دیدیم و چیز دیگری ندیدیم.
هوش مصنوعی: مشاهده چهره خورشیدش مانع از دیدن اوست، زیرا نمیتوان گفت که او را دیدهایم.
هوش مصنوعی: مدتی در محل آرام و باصفای عالم بالا، همراه با گروهی از فرشتگان خوشدل و آرام، به سر بردیم و در آنجا گردش کردیم.
هوش مصنوعی: وقتی که از آسمان به زمین آمدیم، به سوی شادی، بیخیالی و نادانی رفتیم.
هوش مصنوعی: خرد و عقل ما را به زیبایی ساختهاند، اما در دام مشکلات و بلاهای شیطان گرفتار شدیم.
هوش مصنوعی: در این مرحله از زندگی، اگر با سعادت و سلامت بیرون بیاییم، شایسته احترام و دریافت نعمتهای بیشتر خواهیم بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما فرش بزرگی به جهان باز کشیدیم
صد گونه شراب از کف اقبال چشیدیم
آن جای که ابرار نشستند نشستیم
وان راه که احرار گزیدند گزیدیم
گوش خود و گوش همه آراسته کردیم
[...]
ما فرش بزرگی به جهان باز کشیدیم
بس . . . ن غلامان نکو روی دریدیم
شلوار عروسان زره زلف گشادیم
بر گنبد ترکان پریچهره خزیدیم
بس گنده مغلوک کهن را یله کردیم
[...]
سر جمله بدانید که در عالم پاداش
آنها که درین راه بدادیم بدیدیم
ما را همه مقصود ببخشایش حق بود
المنّة للَّه که بمقصود رسیدیم.
دردا که درین بادیه بسیار دویدیم
در خود برسیدیم و بجایی نرسیدیم
بسیار درین بادیه شوریده برفتیم
بسیار درین واقعه مردانه چخیدیم
گه نعرهزنان معتکف صومعه بودیم
[...]
خیزید مخسپید که نزدیک رسیدیم
آواز خروس و سگ آن کوی شنیدیم
والله که نشانهای قَرویِ دهِ یارست
آن نرگس و نسرین و قرنفل که چریدیم
از ذوق چراگاه و ز اشتاب چریدن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.