من دیوانه گرد هر پریرخسار میگردم
به بوی آن گل خود رو دین گلزار میگردم
جهان را سربهسر مست از می توحید میبینم
گهی کز بادهٔ غفلت دمی هشیار میگردم
طواف کعبه گر حاجی کند یک بار در عمری
من دیوانه هر ساعت به گرد یار میگردم
گهی از شوق روی او ره گلزار میپویم
به یاد نرگسش گه بر در خمار میگردم
گهی دیوانه گه مستم گهی بالا گهی پستم
گهی کاهل گهی چستم که ناهموار میگردم
مگو با من حدیث عقل و دین واعظ که عمری شد
که در دیر مغان دیوانه با زّنار میگردم
زمانی رند او باشم زمانی عور و قلاشم
گهی بر ننگ میپویم گهی بر عار میگردم
به میخانه گهی مستم ندانم پای از دستم
گهی بر صومعه با جبّه و دستار میگردم
گهی در خیر و گه در شر گهی در نفع و گه در ضر
گهی بر نور میپویم گهی بر نار میگردم
گهی این سو گهی آن سو گهی هیهی گهی هوهو
نیم مجنون ولی در عشق مجنونوار میگردم
گهی خارم خلد در پای گه سر سوی سنگ آید
ز داغ لالهٔ سرمست در کهسار میگردم
جمال لم یزل میداردم بر مهر مهرویان
ز عشق دوست چون پروانه بر انوار میگردم
سراپا جملگی در دم نهان دارم رخ زردم
نمیداند کسی دردم که بیتیمار میگردم
ز علم رسمیم نگشود در در عشق کوشیدم
بمان ای فیض کو گهگه بر اسرار میگردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و دیوانگی خود نسبت به محبوب سخن میگوید. او از جذابیتهای دلربا و زیباییهای محبوب حرف میزند و بیان میکند که چطور در هر لحظه به دنبال او میگردد. شاعر دیدگاه خود را نسبت به جهان و زندگی بیان میکند که مست از عشق و توحید است و گاهی در حالت هشیاری و گاهی در غفلت بسر میبرد. او خود را میان رنج و شادی، خیر و شر، مستی و هشیاری توصیف میکند و از پیچیدگیهای عواطفش میگوید. در نهایت، او عشق را همواره و بیوقفه دنبال میکند و به دنیای رازآلود عشق اشاره میکند که در آن تنها خود او میداند که چه دردی را تحمل میکند.
هوش مصنوعی: من به خاطر زیبایی هر دختری، دیوانهوار دور او میچرخم و به خاطر عطر آن گلی که در باغ روییده، آرامآرام در باغ میگردم.
هوش مصنوعی: در این دنیا، همه چیز را غرق در حالت مستی و سرخوشی از شراب عشق و توحید میبینم. گاهی هم از نوشیدن بادهٔ غفلت، لحظهای بیدار و هشیار میشوم.
هوش مصنوعی: اگر یک بار در زندگی کسی به دور کعبه طواف کند، من که دیوانهام، هر لحظه دور یارم میچرخم.
هوش مصنوعی: گاهی به شوق دیدن چهرهاش به باغ گل و گلها میروم و به یاد نرگس زیبا و دلربایش، گاهی هم در جلو درش حسرتی کشیده و گردان هستم.
هوش مصنوعی: گاهی دیوانهام، گاهی مست هستم، گاهی در اوج و گاهی در پستی. گاهی تنبل و گاهی پرانرژیام. بهطوری که به طور مداوم نوسان دارم و ثابت نیستم.
هوش مصنوعی: با من درباره عقل و دین صحبت نکن، چون سالهاست که در میکدههای مغان به حال دیوانگی و با زنجیر زندگی میکنم.
هوش مصنوعی: در یک زمانی شکلی از زندگی را برمیگزینم و در زمانی دیگر شکلی دیگر. گاهی به دنبال لذت و شادمانی هستم و گاهی به دنبال ملامت و عار.
هوش مصنوعی: گاهی به میخانه میروم و مست میشوم و نمیدانم کجا هستم، و گاهی هم به صومعه میروم و با لباس روحانی در آنجا میگردم.
هوش مصنوعی: گاهی در خوبیها هستم و گاهی در بدیها. گاهی در سود و گاهی در ضرر. گاهی به سوی روشنایی میروم و گاهی به سمت آتش میروم.
هوش مصنوعی: گاهی به این سو میروم و گاهی به آن سو، گاهی با سر و صدا و گاهی با حالتی شاد. من نیمهمجنون هستم، اما در عشق، مانند یک مجنون واقعی حرکت میکنم.
هوش مصنوعی: گاه در زندگی مانند گیاهان بهشتی در کنار دیگران رشد میکنم و گاه مانند سنگی سخت و بیاحساس میشوم؛ از شدت عشق و شوقی که در قلبم دارم، در کوهها سرگردان میشوم.
هوش مصنوعی: زیبایی همیشگی را در آغوش دارم و به خاطر عشق به محبوبانم، مانند پروانهای که به دور نور میچرخد، به گرد زیباییها میگردم.
هوش مصنوعی: تمام وجودم پر از درد و تنهایی است، اما هیچکس از حال رنگ پریدهام خبر ندارد. من به تنهایی در حال گشت و گذار در این درد بیدرمانم.
هوش مصنوعی: در علم نتوانستم درهای عشق را باز کنم، بنابراین تلاش کردم تا به درک عمیقتری برسم. ای فیض، بمان تا من هر از گاهی بر اسرار و رازهای عمیق تامل کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
طواف حاجیان دارم بگرد یار می گردم
نه اخلاق سگان دارم نه بر مردار می گردم
مثال باغبانانم نهاده بیل بر گردن
برای خوشه خرما به گرد خار می گردم
نه آن خرما که چون خوردی شود بلغم کند صفرا
[...]
نگارا گرد کوی تو اگر بسیار می گردم
چو بلبل صد نوا دارم که در گلزار می گردم
تو قطب دایره رویی ومن در مرکز عشقت
سری بر نقطه بریک پای چون پرگار می گردم
بدان گیسو که صد چون من سراندر دام او دارد
[...]
شبی صدبار برگرد دل افکار می گردم
به بوی یوسفی برگرد این بازار می گردم
چنان افتاده از پرگار طاقت نقطه جانم
که بر گرد سر هر نقطه چون پرگار می گردم
خدا این طفل را ببخشد خواب آسایش
[...]
درین گلشن من بیدل ببوی یار میگردم
پی گنجی درین ویرانه همچون مار میگردم
سپهر عالم جانم طرار نقش امکانم
بگرد مرکز توحید چون پرگار میگردم
بلی گوی و بلا جویم قضا چوگان و من گویم
[...]
نه بر صحرا نظر دارم نه در گلزار میگردم
بهار فرصت رنگم به گرد یار میگردم
قضا چون مردمک جمعیت حالم نمیخواهد
تحیر مرکزی دارم که با پرگار میگردم
حیا کو تا زند آبی غبار هرزه تازم را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.