گنجور

 
فیض کاشانی

سمآء الناس المعشاق ارض

لهم فی ارضهم طی و فرض

سماء العاشقین ذات طی

و للناس لها طول و عرض

فلو للناس فی الغد فیض ارض

لنا فی قبضه الیوم ارض

و ارض العشق فیحاء عجیب

ففی الطی لها طول و عرض

فلو بذل الدراهم فرض قوم

فبذل الروح للعشاق فرض

فلو تبدیل ما کان قرضا

لنا تبدیل عین الذات قرض

الایا فیض امسک حسبک الان

و حسب القوم مما فاض عرض

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سلمان ساوجی

سحرگاه ازل کز پرده عرض

قضا می‌داد نور و سایه را عرض

قدر بنوشت بر اطراف چترش

که السلطان ضل الله فی الارض

خرد گرد فلک چندانکه گردید

[...]

کلیم

سواد او گرفته صفحه ارض

نه طول از منتهاش آگاه و نه عرض

سیدای نسفی

به عیسی شد ز گردون آمدن فرض

که پیدا شد به عالم دابة الارض

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه