گنجور

 
فیض کاشانی

یاران ز چشم دل به رخ یار بنگرید

بلبل شوید و رونق گلزار بنگرید

تا کی ز چشم عقل نظر در اثر کنید

عاشق شوید و صانع آثار بنگرید

خود را چو ما به عشق سپارید در رهش

بی خود شوید و لذت دیدار بنگرید

از پای تا به سر همگی دیده‌ها شوید

حسن و جمال دلکش دلدار بنگرید

زین آب و خاک تیره بپوشید چشم سَر

وز چشم سِرّ به منبع انوار بنگرید

دکان جان و دل بگشائید در غمش

اقبال کار و رونق بازار بنگرید

از سوز جان متاع فراوان کنید غرض

ز الله اشتراش خریدار بنگرید

تاریک و تیره درهم و آشفته و دراز

در زلف یار حال شب تار بنگرید

چشمی به سوی کلبهٔ احزان ما کنید

افغان و ناله‌های دل زار بنگرید

گفتار نیک فیض شنیدند بر ملا

در خلوتش به زشتی کردار بنگرید

 
 
 
سعدی

شیرین دهان آن بت عیار بنگرید

در در میان لعل شکربار بنگرید

بستان عارضش که تماشاگه دلست

پرنرگس و بنفشه و گلنار بنگرید

از ما به یک نظر بستاند هزار دل

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه