چکنم دلی را که ترا نباشد
چکنم تنی را که بقا نباشد
بزمین زنم سر بفنا دهم جان
برهت سر و جان چو فدا نباشد
بروم در آتش اگرم برانی
که بسوزم آنرا که سزا نباشد
شکنم دو پا را برهت ار نپوید
ببرم دو دست ار بدعا نباشد
بکنم دو چشمی که ترا نبیند
نبود در و نور و ضیا نباشد
ببرم زبانرا چه نگویدت شکر
دو لبم به بندم چه ثنا نباشد
نخورم ز نانی که نه طاعت آرد
چکنم طعامی که غذا نباشد
بکجا برم تن نکشد چو بارت
بکجا برم جان چو فدا نباشد
دلم ار نسازد ببلای عشقت
سزد ار بسوزد چو سزا نباشد
بجفا بسوزم ببلا بسازم
که شنید عشقی که بلا نباشد
بجهنم آیم چو توئی در آنجا
نروم بجنت که لقا نباشد
لب فیض بندم ز حدیث اغیار
که حدث بود کان ز خدا نباشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره دلتنگی و عشق عمیق به محبوب است. شاعر در آن به احساسات عاطفی خود میپردازد و میگوید که در absence محبوب، هیچ چیز برایش معنا ندارد. او از درد و رنجی که در نبود معشوق احساس میکند سخن میگوید و تأکید میکند که اگر عشق نباشد، زندگی برایش ارزش ندارد. در نهایت، شاعر میگوید که حتی اگر به جهنم برود، بهتر از آن است که در بهشت بدون دیدار محبوب باشد و از نعمتهای دیگر زندگی بهرهبرداری نکند. این شعر بیانگر یک عشق خالص و جاودانه است که در آن ملاقات با محبوب، اولویت اول است.
هوش مصنوعی: چه کنم با دل عاشق که تو در آن نیستی؟ چه کنم با بدنی که هیچ امیدی به زندگی ندارد؟
هوش مصنوعی: من خود را به زمین میزنم و جانم را برای تو فدای میکنم. اگر سر و جانم را هم فدای تو نکنم، پس چه فایدهای دارد؟
هوش مصنوعی: اگر مرا در آتش بیندازی، من با کمال علاقه میروم، چون برای کسی که شایسته نیست بسوزم، اهمیتی ندارد.
هوش مصنوعی: اگر تو صدای گوسفند را سر ندهی، من پاهایت را میشکنم و اگر دعا نباشد، من دستانت را میبرم.
هوش مصنوعی: اگر دو چشمی نباشد که تو را ببیند، هیچ در و نوری نیز وجود نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: اگر زبانم را ببرم، نمیتواند چیزی دربارهات بگوید. اگر دو لبم را ببندم، دیگر نمیتوانم از تو ستایش کنم، زیرا بیثنا نمیتوان زندگی کرد.
هوش مصنوعی: نمیخورم نانی که از روی بندگی نباشد، و غذایی نمیپزم که درست و سالم نباشد.
هوش مصنوعی: به کجا باید بروم وقتی که بار گران تو را نمیتوانم تحمل کنم؟ به کجا باید بروم وقتی جانم را فدای تو نمیتوانم بکنم؟
هوش مصنوعی: اگر دلم نتواند با بلا و مشکلات عشق تو کنار بیاید، هیچ اشکالی ندارد که بسوزد، چون سزاوار نیست که در این عشق راحت باشد.
هوش مصنوعی: باید عشق را بپذیرم و با مشکلات آن کنار بیایم، چرا که عشق واقعی بدون سختی و چالش وجود ندارد.
هوش مصنوعی: اگر به جهنم بروم، چون تو آنجا هستی، به بهشت نخواهم رفت، چون دیدار تو در آنجا نیست.
هوش مصنوعی: من سخنانی را که مربوط به دیگران است، بر زبان نمیآورم، زیرا هر چیزی که از آنان بگویند، از خداوند نمیآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل من که باشد که تو را نباشد
تن من کی باشد که فنا نباشد
فلکش گرفتم چو مهش گرفتم
چه زنند هر دو چو ضیا نباشد
به درون جنت به میان نعمت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.