از عمر بسی نماند ما را
در سر هوسی نماند ما را
رفتیم ز دل غبار اغیار
جز دوست کسی نماند ما را
رفتیم به آشیانهٔ خویش
رنج قفسی نماند ما را
از بس که نفس زدیم بیجا
جای نفسی نماند ما را
یاران بِشُدَند رفتهرفته
دمساز کسی نماند ما را
گرمی بردند و روشنائی
ز ایشان قبسی نماند ما را
گلهایْ رفتند زین گلستان
جز خاروخسی نماند ما را
دلواپسیِ دگر نداریم
در دهر کسی نماند ما را
کو خضرِ رهی در این بیابان
بانک جرسی نماند ما را
جز ناله که مونس دل ماست
فریادرسی نماند ما را
بستیم چو فیض لب ز گفتار
چون همنفسی نماند ما را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.