بخش ۱: فریدون چو شد بر جهان کامگار
بخش ۲: ز سالش چو یک پنجه اندر کشید
بخش ۳: فرستاده شاه را پیش خواند
بخش ۴: سوی خانه رفتند هر سه چوباد
بخش ۵: نهفته چو بیرون کشید از نهان
بخش ۶: برآمد برین روزگار دراز
بخش ۷: فرستاده سلم چون گشت باز
بخش ۸: یکی نامه بنوشت شاه زمین
بخش ۹: چو تنگ اندر آمد به نزدیکشان
بخش ۱۰: چو برداشت پرده ز پیش آفتاب
بخش ۱۱: فریدون نهاده دو دیده به راه
بخش ۱۲: برآمد برین نیز یک چندگاه
بخش ۱۳: به سلم و به تور آمد این آگهی
بخش ۱۴: سپه چون به نزدیک ایران کشید
بخش ۱۵: بدان گه که روشن جهان تیره گشت
بخش ۱۶: سپیده چو از تیره شب بردمید
بخش ۱۷: چو از روز رخشنده نیمی برفت
بخش ۱۸: به شاه آفریدون یکی نامه کرد
بخش ۱۹: به سلم آگهی رفت ازین رزمگاه
بخش ۲۰: تهی شد ز کینه سر کینه دار