به زلف او دل خود را به ابرام آشنا کردم
عجب رم کرده مرغی باز با دام آشنا کردم
دل بیطاقتی خون باد کز بی محرمی آخر
صبا را با سر زلفش به پیغام آشنا کردم
ز هر مویم دو صد فوّارة الماس میجوشد
به تلخیهای هجران تو تا کام آشنا کردم
نزاکت غوطهها در شهد و شکر خورد تا آخر
به صد تلخی لب او را به دشنام آشنا کردم
به هر گام از ره مطلب دو صد منزل پس افتادم
به راه عقل نافرجام تا کام آشنا کردم
به کامم ناگوارا بود خون بادة عشرت
به صد خون دل آخر لب بدین جام آشنا کردم
به راه عشق فیّاض آفتی چون نیکنامی نیست
غلط کردم، به نیکویی چرا نام آشنا کردم!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از غم و اندوهی که بر اثر یاری نکردن معشوق به او رسیده، سخن میگوید. او از شدت گریه و بیاختیاریاش سخن میگوید که این اشکها را چون سیل به جو میبرد. شاعر تلاش میکند تا آه و غمش را از دلش بیرون بریزد، اما در نهایت آن را در خود سرکوب میکند. او همچنین به بیارزشی متاع دنیا و دین در برابر عشق و خاک معشوقش اشاره میکند و میگوید که باوجود این همه مصیبت و دشواری، ناگزیر به عشق او قربانی میشود. او بار بدنامی و مشکلاتش را به دوش میکشد و به راهی میرود که به ملامت منجر میشود، در حالی که همچنان به عشقش پایبند است.
هوش مصنوعی: به خاطر زلف او، احساساتم را با قاطعیت و به راحتی بیان کردم. جالب اینکه پرندهای که رم کرده بود، با دام آشنا کردم.
هوش مصنوعی: دل من از شدت بیتابی و احساساتی که دارم، چنان به تنگ آمده که در نهایت، برای آنکه به شَعْف و ناز زلف محبوب برسم، تصمیم گرفتم صبای آشنا را به پیغام او بفرستم.
هوش مصنوعی: از هر مویی که دارم، به اندازهی دو صد فوارهی الماس، احساساتی خالص و باارزش به خاطر تلخیهای جداییات میجوشد تا بتوانم دل خود را با یاد تو آرام کنم.
هوش مصنوعی: ناز و لطافت زندگی در خوشی و شادی تا پایان کار، به تلخی و دشنام تبدیل شد.
هوش مصنوعی: هر بار که قدمی برمیدارم، احساس میکنم که دوصد منزل از هدفم دورتر میشوم. در مسیر دانایی و عقل، به نتیجه نرسیدم و تا زمانی که ارتباطی دوستانه برقرار نکنم، به مقصود نخواهم رسید.
هوش مصنوعی: دلنازی که در لذتهای زندگی غرق شده بود، حالا به خاطر عشق و دردهایش ناامید و غمگین شده است. او با تلخی و رنجی که از عشق کشیده، در نهایت خود را به این نوشیدنی آشنا معرفی کرده است، انگار که با آن، غمهایش را فراموش کند.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، کسی را چون نیکنامی یافتم و به اشتباه فکر کردم که به خوبی میتوان او را شناساند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
لبی کز نازکی بار تبسم بر نمیتابد
به خون غلطم که امروزش به دشنام آشنا کردم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.