چه حدِّ غنچه که در پیش یار خنده کند
گل تبسّم او بر بهار خنده کند
به فصل گل ز میم توبه میدهد زاهد
کجاست شیشه که بیاختیار خنده کند
به روی من گل بختی نکرد خنده ولی
به تیرهبختی من روزگار خنده کند
لب تبسّم برقی ندیدهام افسوس
نشد که خرمن ما یک شرار خنده کند
ملال میچکد از زهر خندهام فیّاض
کجاست گریه که بر من هزار خنده کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان درد و رنج عشق و معشوق میپردازد. شاعر میگوید که هر کسی که به زیبایی و شیرینی لبان معشوق توجه کند، همانند نشستن بر روی زهر، طعم شیرینی عشق را خواهد چشید. در این دنیای پر از غم، هیچ کسی نیست که از رنج بینصیب باشد. درد معشوق نسبت به داغ فقدان فرزندش همچنان احساس میشود. عشق، ناله و فریاد را ممکن میسازد و قطع ارتباط با عشق، دشوار است. هر نهالی که در باغ عشق ریشه میزند، ابتدا از بیخ خود جدا میشود تا رشد کند. دیوانگان عشق نیز نمیتوانند از زنجیرها رهایی یابند. حتی اگر جسم انسان خاکی باشد، روح او پاک است و میتواند از خارها در گلستان عشق رشد کند. در نهایت، شاعر اشاره میکند که وفاداری از جانب پرورشیافتگان عشق جای تردید دارد چرا که در برابر انواع جفا همواره خرسند میمانند.
هوش مصنوعی: غنچهای که در کنار محبوبش لبخند میزند، باعث میشود که گل نیز بهار را با خندهای زیبا جشن بگیرد.
هوش مصنوعی: در فصل گل، زاهد از ملامت و توبه دست برداشته و میگوید که نمیداند کجاست شیشهای که بتواند به خاطر شادی و زیبایی بیاختیار بخندد.
هوش مصنوعی: اگرچه بخت من هرگز بر من نخندیده، اما روزگار به خاطر تیرهبختیام به من میخندد.
هوش مصنوعی: به چهرهای که خنده را به خود ندیده است، افسوس میخورم که چرا خوشحالی ما نمیتواند به اندازۀ یک شعله خنده، زندگی را روشن کند.
هوش مصنوعی: غم و اندوه از لبخندهای من به بیرون سرازیر میشود، کجاست آن گریهای که بتواند بر من هزاران لبخند بکشد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.