شمارهٔ ۴۷ - در مدح میر ابواحمد محمدبن محمود بن ناصر الدین و وصف شکارگاه
چهار چیز گزین بود خسروان را کار
نشاط کردن چوگان و رزم و بزم شکار
ملک محمد محمود آمد و بفزود
بر این چهار بتوفیق کردگار چهار :
نگاه داشتن عهد و بر کشیدن حق
بزرگ داشتن دین و راستی گفتار
جز این چهار هنر، صد هنر، فزون دارد
کزین چهار هنر، هر یکی فزون صدبار
چو داد دادن نیکو، چو علم گفتن خوب
چو عفو کردن مجرم، چو بخشش دینار
هنر فراوان دارد ملک، خدای کناد
که باشد از هنر وعمر خویش برخوردار
چنانکه او ملکست و همه شهان سپهش
همه ملوک سپاهند و او سپهسالار
ز جمله ملکان جهان که داند کرد
هزار یک زان کان شهریار گیتی دار
بیک شکار گه اندر، من آنچه زو دیدم
ترا بگویم خواهی کنی گر استفسار
بدشت برشد روزی بصید کردن ومن
ز پس برفتم با چاکران و با نظار
ز دور دیدم گردی بر آمده بفلک
میان گرد مصافی چو آهنین دیوار
امیر پیش و گروهی شکار اندر پیش
بتیر کرده بر ایشان فراخ دشت حصار
همی فکندبه تیر و همی گرفت به یوز
چو گرد باد همی گشت بر یمین و یسار
بیکزمان همه بفکند و پس به حاجب گفت
که هرچه کشته تیر منست پیش من آر
ز بامدادان تا نیمروز حاجب او
میان دشت همی گشت با هزار سوار
بر استران سبک پی همی نهاد سبک
شکارها که برو تیر برده بودبکار
بماندمرکبش و استران بمانده شدند
ز بس دویدن تیز و ز بس کشیدن بار
هنوز پنج یکی پیش میر برده نبود
از آن شکار که از تیر میر شد کشتار
چو پشته پشته شداز کشته پیش روی امیر
فراخ دشتی چون روی آینه هموار
ز چشم آهو چون چشم دوست شد همه دشت
ز شاخ آهو چون زلف تابداده یار
مرا ز چشم و سیه زلف یار یاد آمد
فرو نشستم و بگریستم بزاری زار
در آرزوی دو زلف ودو چشم آهوی خویش
چو چشم شیران کردم ز خون دیده کنار
ز چاکران ملک چاکری بدید مرا
همی ندانم بونصر بود یا کشوار
برفت و گفت ملکرا که فرخی بگریست
بصیدگاه تو بر چشم آهویی بسیار
چو بازگشت همیبرد سوی خیمه خویش
ز خون دیده کناری عقیق دانه نار
مگر که آهو چشمست یار او که شده ست
بچشم آهو بر چشمهاش باران بار
ملک چنانکه ز آزادگی سزید گزید
ز آهوان چو نگاری ز بتکده فرخار
دراز گردن و کوتاه پشت و گرد سرین
سیاه شاخ و سیه دیده ونکو دیدار
بچشمش اندر گفتی کشیده بودستی
بسحر سرمه خوبی و نیکویی سحار
بمن فرستاد آنرا و معنی آن بوده ست
که شادمان شو و اندوه دل براین بگسار
بدین کریمی و آزادگی که داند بود
مگر امیر نکو سیرت نکو کردار
چه جایگاه شگفتست و کیست از امرا
سزای ملک جز آن آفتاب فخر تبار
در آنچه خواهد دادن خدای عرش بدو
چنین هزار جوانرا کرا بود مقدار
همی ندانی کاین دولتی چگونه قویست
تواین حدیث که گویم، نگر نداری خوار
رسد بجایی ملک محمد محمود
که کس بنشنید از ملک احمد مختار
یکان یکان همه فردا ترا پدید آید
تو گوش دار و ببین تا چگونه گردد کار
هنوز خاقان در خدمتش نبسته کمر
هنوز قیصر بر درگهش نکرده نثار
هنوز نامه او با خوانده نیست بر فغفور
هنوز خطبه او کرده نیست در بلغار
هنوز نایب او با دبیر و مستوفی
خراج مغرب را برگرفته نیست شمار
هنوز پیشرو روسیان بطبع نکرد
رکاب او را نیکو بدست خویش بشار
هنوز رود سرایان نساختند به روم
ز بهر مجلس او ارغنون و موسیقار
هنوز طوف نکرده ست و سر بسر بنگشت
چنانکه باید گرد جهان سکندر وار
بسی نمانده که کار جهان چنین گردد
بکام خویش رسیده من و همه احرار
همیشه تا نبود گل بروزگار خزان
چنانکه میوه نباشد بروزگار بهار
خدای ناصر او باد و روزگار بکام
فلک مساعد و گیتی برو گرفته قرار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن درباره ویژگیها و هنرهای چهارگانهای صحبت میکند که مهمترین وظایف و هنرهای خسروان به شمار میروند: برقراری سرگرمی، جنگ و شکار، حفظ پیمان و حقوق، و بزرگداشت دین و راستگویی. سپس به ذکر ملک محمد محمود و موفقیتهایش اشاره میکند که این چهار هنر را با کمک پروردگار به دست آورده است.
سپس به توصیف یک روز شکار میپردازد که در آن ملک محمد محمود به همراه یارانش در دشت مشغول شکار بوده است. او از دیدن شکارهایی که تیر او گرفته، بسیار شگفتزده میشود و با دیدن شکارهای آهو، به یاد محبوبش میافتد و میگرید.
ملک نیکسیرت به همرانش میفرستد تا او را تسلی دهند و از او میخواهد که اندوهش را کنار بگذارد. در ادامه، متن درباره آینده و پیروزیهای احتمالی این ملک سخن میگوید و به قدرت و عظمت او آیندهنگری میکند.
در نهایت، این شعر به ستایش قدرت و بخشش ملک و آرزوی پیروزیهای او پرداخته و توجه به آثار کارهای او در جهان را یادآور میشود.
هوش مصنوعی: چهار عمل از نظر پادشاهان خوب و پسندیده است: خوشی و شادی کردن، بازی چوگان، جنگیدن و شرکت در شکار.
هوش مصنوعی: محمد محمود، فرمانروای قدرتمند، به صحنه آمد و بر چهار بت به مدد و توفیق خداوند افزوده شد.
هوش مصنوعی: حفظ کردن پیمان و دفاع از حق، نشانه بزرگمؤدی بودن دین و راستی در بیان است.
هوش مصنوعی: به جز این چهار هنر، صدها هنر دیگر وجود دارد که هر یک از این چهار هنر، صد بار بیشتر از هنرهای دیگر ارزش و اهمیت دارد.
هوش مصنوعی: وقتی که خوب و با انصاف کمک میکنید، وقتی به درستی آموزش میدهید، وقتی به مجرمی عفو میکنید و وقتی با سخاوت پول میبخشید، همه اینها کارهای نیکو و ارزشمندی هستند.
هوش مصنوعی: سرزمین هنرهای بسیار دارد، خدایی که در آن زندگی میکند، باید از هنر و عمر خود بهرهمند باشد.
هوش مصنوعی: او به مانند یک پادشاه است و تمامی شاهان دیگر مانند سپاهیان او هستند، و او فرمانده تمام این سپاه است.
هوش مصنوعی: از میان همه شاهان دنیا، هیچکس نمیداند و نمیتواند هزار کار را به یکباره انجام دهد، به جز آن که شاه بزرگ جهان از آن آگاهی دارد.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی، از آنچه در شکارگاه دیدم، میتوانم برایت بگویم.
هوش مصنوعی: روزی تصمیم گرفتم که به شکار بروم و من از پشت سر به همراه خدمت گذاران و تماشاگران حرکت کردم.
هوش مصنوعی: از دور، گردی را دیدم که به آسمان بلند شده و مانند دیواری آهنین در میان آن گردی، مقابل من قرار دارد.
هوش مصنوعی: امیر به همراه گروهی، در برابر شکار، تیراندازی کرده و در دشت وسیعی محاصره شدهاند.
هوش مصنوعی: او همواره تیر پرتاب میکند و همزمان با دقت به شکار یوز میپردازد، مانند گرد باد که به چپ و راست میچرخد و حرکت میکند.
هوش مصنوعی: در یک زمان همه را به زمین انداخت و سپس به نگهبان گفت که هر چه از تیر من کشته شده، پیش من بیاور.
هوش مصنوعی: از صبح تا وسط روز، نگهبان او در دشت در حال گشت و گذار بود با هزار سوار.
هوش مصنوعی: یک سوار ماهر بر اسب سبک خود بیوقفه در حال حرکت است و به شکار میرود، چرا که تیرش آماده و مهیا است.
هوش مصنوعی: باقی مانده است مرکب او و نیز اسبانش، چون که از شدت دویدن و بار کشیدن خسته شدند.
هوش مصنوعی: هنوز پنج نفر از شکارچیان به شکار نرفته بودند و آن چیزی که به تیر مدیون بوده، باعث کشتاری بزرگ شده است.
هوش مصنوعی: وقتی که تودهای از کشتهها در برابر امیر قرار گرفت، دشت وسیعی همچون آینهای صاف و هموار به نظر میرسید.
هوش مصنوعی: چشم آهو به زیبایی چشم محبوب باطراوت و زنده شده و مانند شاخ آهو، دشت نیز چون موهای درخشان و افشان محبوب میدرخشد.
هوش مصنوعی: به یاد چشمان و موهای سیاه معشوقهام نشستم و به شدت گریستم.
هوش مصنوعی: در آرزوی موهای فر و چشمان زیبای خودم، چشمانم را مانند چشمان شیران مالامال از خون کردهام و در کناری نشستهام.
هوش مصنوعی: از خدمتگزاران پادشاه، یکی به من نگاه کرد. نمیدانم آیا او نصر بود یا کشوار.
هوش مصنوعی: او رفت و به شاه گفت که فرخی در شکارگاه تو بر چشم آهویی بسیار گریسته است.
هوش مصنوعی: وقتی که بازگشت به سوی چادر خودش، چشمش به دانههای عقیق و نارنگی خونین افتاد.
هوش مصنوعی: آیا محبوبش مانند آهوست که با چشمان خود بر او باران میبارد؟
هوش مصنوعی: پادشاه به شایستگی و آزادگی انتخاب شده است، همانطور که آهوان برای زیبایی و لطافت خود شناخته میشوند، و او نیز مانند یک تصویر زیبا از بتکدهای دلنشین است.
هوش مصنوعی: این بیت توصیف فردی است با ویژگیهای خاص: او گردن بلندی دارد، اما پشتش کوتاه است. همچنین، فرم سرش گرد است و رنگ پوستش تیره است. او دارای چشمانی سیاه و زیبا است و دیدن او لذتبخش است.
هوش مصنوعی: به چشمانش گفتی که در جادو و ظرافت چقدر زیبا و دلربا است.
هوش مصنوعی: مرا آن پیام فرستادند که به خوشحالی بپرداز و اندوه دل را فراموش کن.
هوش مصنوعی: با این کرامت و آزادی که وجود دارد، آیا کسی جز امیر نیکوخُلق و نیکوکار میتواند آن را بشناسد؟
هوش مصنوعی: این مکان چه جایگاه عجیب و شگفتانگیزی است و چه کسی جز آن خورشید افتخار نسل، لایق فرمانروایی و سلطنت است؟
هوش مصنوعی: در آنچه خداوند برای او (انسان) فراهم کرده، هزاران جوان را به اندازهی لیاقت و شایستگیشان میدهد.
هوش مصنوعی: تو نمیدانی که این قدرت چگونه قوی است، آنچه را که میگویم، تو به راحتی نمیپندی و به ارزش آن توجه نمیکنی.
هوش مصنوعی: در آینده، موقعیتی به محمد محمود خواهد رسید که هیچکس از جایگاه احمد مختار آگاه نخواهد شد.
هوش مصنوعی: هر لحظه و هر روز، چیزی در آینده برای تو شکل خواهد گرفت. توجه کن و ببین که اوضاع چطور رقم میخورد.
هوش مصنوعی: هنوز فرمانروای چین به خدمت او نیامده و هنوز امپراطور روم در برابرش احترام نگذاشته و هدایایی تقدیم نکرده است.
هوش مصنوعی: هنوز نامه او به خوانده نرسیده و در بلغار هنوز خطبهاش برگزار نشده است.
هوش مصنوعی: هنوز جانشین او با نویسنده و حسابدار، مالیات منطقه مغرب را جمعآوری نکرده است.
هوش مصنوعی: هنوز کسی از روسها نتوانسته است به خوبی از رکاب او استفاده کند و آن را در دست خود به خوبی به کار گیرد.
هوش مصنوعی: هنوز هنرمندان و سازندگان موسیقی نتوانستهاند در روم برای برگزاری مجلسی به مناسبت او احاطه کنند.
هوش مصنوعی: هنوز طوفانی در نگرفته و دنیا چنان که باید به گشت و گذار مشغله دارد، مانند سکندر.
هوش مصنوعی: به زودی کار دنیا به گونهای پیش خواهد رفت که به خواستههای خود رسیدهایم و همهٔ افراد آزاد نیز به هدفهایشان خواهند رسید.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در زندگی، زمانهایی وجود دارد که ممکن است شرایط نامناسب یا دشواری را تجربه کنیم. مانند اینکه در فصل خزانی که گلی وجود ندارد، امیدی برای زیبایی و سرسبزی نخواهیم داشت، یا در فصل بهار که میوهای وجود ندارد، نمیتوان انتظار لذت بردن از آن را داشت. بنابراین، تا زمانی که شرایط مناسب و دلخواه مهیا نشود، نمیتوان از زیباییها و خوبیها بهرهمند شد.
هوش مصنوعی: امیدوارم که خداوند همیشه یاورش باشد و روزگار برایش خوش یمن و موافق باشد. همچنین آرزو میکنم که دنیا به او آرامش و ثبات ببخشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر گل آرد بار آن رخان او، نه شگفت
هر آینه چو همه میخورد گل آرد بار
به زلف کژ ولیکن به قد و قامت راست
به تن درست ولیکن به چشمکان بیمار
مدیح تا به بر من رسید عریان بود
ز فرّ و زینت من یافت طیلسان و ازار
چنین نماید شمشیر خسروان آثار
چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار
به تیغ شاه نگر، نامهٔ گذشته مخوان
که راستگویتر از نامه تیغ او بسیار
چو مرد بر هنر خویش ایمنی دارد
[...]
قوی کننده دین محمد مختار
یمین دولت محمود قاهر کفار
چو بازگشت به پیروزی از در قنوج
مظفر وظفر و فتح بر یمین و یسار
هنوز رایتش از گرد راه چون نسرین
[...]
فغان ز دست ستمهای گنبد دوار
فغان ز سفلی و علوی و ثابت و سیار
چه اعتبار بر این اختران نامعلوم
چه اعتماد بر این روزگار ناهموار
جفای چرخ بسی دیده اند اهل هنر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.