شمارهٔ ۸۲ - در وصفت بهار و مدح وزیر زاده ابوالحسن حجاج علی بن فضل بن احمد گوید
امسال تازه روی تر آمد همی بهار
هنگام آمدن نه بدینگونه بود پار
پار ازره اندرآمد چون مفلسی غریب
بی فرش و بی تجمل و بی رنگ و بی نگار
و امسال پیش از آنکه به ده منزلی رسید
اندر کشید حله به دشت و به کوهسار
بر دست بیدبست ز پیروزه دستبند
در گوش گل فکند ز بیجاده گوشوار
از کوه تا به کوه بنفشه ست و شنبلید
از پشته تابه پشته سمن زار ولاله زار
گویی که رشته های عقیقست و لاژورد
از لاله و بنفشه همه روی مرغزار
از گل هزار گونه بت اندر پس بتست
وز لاله صد هزار سوار از پس سوار
گلبن پرند لعل همی برکشدبسر
دامان گل بدشت همی گسترد بهار
این سازها که ساخت بهار از پی که ساخت
امسال چون ز پار فزون ساخته نگار
رازیست این میان بهار و میان من
خیزم به پیش خواجه کنم رازش آشکار
هر ساله چون بهار ز راه اندر آمدی
جایی نیافتی که درو یافتی قرار
بر سنگلاخ و دشت فرود آمدی خجل
اندر میان خاره و اندر میان خار
پنداشتی که خوار شدستی میان خلق
بیدل شود عزیز که گردد ذلیل و خوار
امسال نامه کرد سوی او شمال و گفت
مژده ترا که خواجه ترا گشت خواستار
باغی ز بهر تو زنو افکنده چون بهشت
در پیش او بسان سپهری یکی حصار
باغی چو خوی خویش پسندیده و بدیع
کاخی چو رای خویش مهیا و استوار
باغی کزو بریده بود دست حادثات
کاخی کزو کشیده بود پای روزگار
باغی چو نعمت ملکان نامدار و خوش
کاخی چو روزگار جوانان امیدوار
باغی که نیمه ای نتوان گشت زو تمام
گر یک مهی تمام کنی اندر و گذار
هر تخته ای از و چو سپهرست بیکران
هر دسته ای ازو چو بهشتست بی کنار
سیصد هزار گونه بتست اندرو بپای
هر یک چنانکه خیره شود زو بت بهار
از ارغوان و یاسمن و خیری و سمن
وز سرو نورسیده و گلهای کامگار
برجوی های او به رده نو نهالها
گویی وصیفتانند استاده بر قطار
تا چند روز دیگر از آن هر وصیفتی
بر خویشتن بکار برد در شاهوار
آنگاه ما و سرخ می و مطربان خوش
یاران مهربان و رفیقان غمگسار
درزیر هر نهالی از آن مجلسی کنیم
بر یاد کرد خواجه و بر دیدن بهار
گر زهر نوش گردد و گردد شرنگ شهد
بر یاد کرد خواجه سید عجب مدار
دستور زاده ملک شرق بوالحسن
حجاج سر فراز همه دوده و تبار
بنیاد فضل و بنیت فضلست و پشت فضل
وز پشت فضل نزد شه شرق یادگار
او را سزد بزرگی و اورا سزد شرف
او را سزد منی و هم او را سزد فخار
کردار و بر او بگذشت از حد صفت
احسان و فضل او بگذشت از حد شمار
زو حق شناس تر نبود هیچ حق شناس
زو بردبارتر نبود هیچ بردبار
کردارهای خوبش بی هیچ خدمتی
بر من کند سلام بروزی هزار بار
بهتر ز خدمتش نشناسم درین جهان
از اینجهت بخدمت او کردم اقتصار
بس کس که شد زخدمت آن خواجه همچو من
هر روز بر کشیده و مسعود و بختیار
چون عاشقان بدوست، بنازند زوهمی
صدر وسریر و جام می و کار هر چهار
با دولتیست باقی و با نعمتی تمام
باهمتی که وهم نیارد برو گذار
آنکس که مشت خویش ندیده ست پر درم
گر خدمتش کند ز گهر پر کند کنار
زایر ز بس نوال کزو یابد وصلت
گوید مگر چو من نرسید اندر این دیار
پندارد آن نواخت هم او یافته ست و بس
آنکو گمان برد به خرد باشد اونزار
این مهترست بار خدایی که مال خویش
برمردمان برد همی از مردمی بکار
هر کس که قصد کرد بدو بی نیاز گشت
آری بزرگواری داند بزرگوار
تا گل چو یاسمن نشود، بید چون بهی
تا سرو نارون نشود، نارون چنار
تا شنبلید و لاله نیابی ز شاخ بید
تا نرگس و بنفشه نیابی ز شاخ نار
شادیش باد و دولت و پیروزی و ظفر
همواره برهوای دل خویش کامگار
بد گوی او نژند و دل افکار ومستمند
بدخواه او اسیر نگونسار و خاکسار
هر روزشادی نوبیناد و رامشی
زین باغ جنت آیین، زین کاخ کرخ وار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این متن به توصیف بهار و تحولی که این سال نسبت به سالهای پیش دارد، میپردازد. او به زیباییهای طبیعت اشاره میکند و آن را با برکات الهی و نعمات یک باغ بهشتی تشبیه میکند. بهار امسال به گونهای متفاوت و شگفتانگیز آمده و سرشار از گلها و رنگهاست، بدون تجمل و زرق و برق. شاعر ضمن اشاره به اهمیت دوست و خواجهاش، ویژگیهای نیکویی او را ذکر میکند و از اینکه او نسبت به خدمت به دوستانش همیشه مهربان و باگذشت بوده، سخن میگوید. در نهایت، شاعر آرزو میکند که شادی و پیروزی همواره همراه او باشد و بدگویی و حسادت از او دور بماند.
هوش مصنوعی: امسال بهار با چهرهای تازه و زیباتر به ما روی آورد، اما در سالهای گذشته اینگونه نبوده و این وضعیت متفاوت است.
هوش مصنوعی: ناگهان فردی فقیر و غریب وارد شد، بدون فرش، بدون زرق و برق، و بدون رنگ و نقاشی، به سادگی و خلوص.
هوش مصنوعی: امسال، قبل از اینکه به ده برسد، لباسش را در دشت و کوهها بیرون کشید.
هوش مصنوعی: دست بیدبست از زنجیرهای طلایی آراسته شده و در گوش گل، گوشوارهای آویخته است.
هوش مصنوعی: از کوه تا کوه، سرسبزی بنفشه و شنبلید مشاهده میشود، و از یک تپه تا تپه دیگر، باغهای سمن و لاله وجود دارد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که گلها و رنگهای زیبای لاله و بنفشه، مانند رشتههای عقیق و لاژورد، دشت را تزیین کردهاند و منظرهای زیبا و دلانگیز را به وجود آوردهاند.
هوش مصنوعی: در میان گلها، چهرههای مختلفی از زیبایی وجود دارد و در باغ لالهها، هزاران سوار با رایحهای دلپذیر وجود دارند که پشت سر یکدیگر در حال حرکت هستند.
هوش مصنوعی: پرندهای که لعل (جواهر قرمز) را در گلابی به گلها میبرد، بر روی دامن گلها در دشت، بهار را پخش میکند.
هوش مصنوعی: این سازها که بهار برای ما ساخته، امسال به خاطر زیبایی و نغماتی که دارد، از سالهای گذشته بهتر و بیشتر است.
هوش مصنوعی: میان بهار و خودم، رازی وجود دارد که من به سوی خواجه میروم تا این راز را فاش کنم.
هوش مصنوعی: هر سال زمانی که بهار میرسد، تو نتوانستی جایی پیدا کنی که در آن احساس آرامش کنی.
هوش مصنوعی: تو در مسیر سنگی و دشتی به زمین افتادی و در میان خارها و تیغها خجالتزده و ناراحت هستی.
هوش مصنوعی: فکر کردی که در بین مردم بیرحم، ذلیل شدهای، در حالی که کسی که باعث آزار تو است، در واقع خود در مهر و محبت مفتخر میشود؛ زیرا کسی که دیگران را به ذلت میکشاند، در حقیقت خود به ذلت و خفت افتاده است.
هوش مصنوعی: امسال نامهای به شمال فرستاد و خبر خوشی را برای او آورد که شخص مورد نظرش به او علاقهمند شده است.
هوش مصنوعی: باغی به خاطر تو ساخته شده که مانند بهشت است و در برابر او همچون آسمانی با یک دیوار احاطه شده.
هوش مصنوعی: باغی که به زیبایی و طراوت خودش میبالد و کاخی که بر اساس اندیشه و نظر خودش ساخته شده و محکم و پایدار است.
هوش مصنوعی: باغی که حوادثی از آن جدا شده بود، کاخی که زمان بر آن پا گذاشته بود.
هوش مصنوعی: باغی به زیبایی باغهای معروف و خوشنام، و کاخی به زیبایی ایام جوانی که مملو از امید و خوشبختی است.
هوش مصنوعی: باغی که نمیتوان در آن نیمهای از آن را دید، اگر فقط یک ماه کامل در آن بگذرانی، به طور کامل از آن لذت میبری.
هوش مصنوعی: هر تکه از دنیا مانند آسمانی بیپایان است و هر بخش از آن شبیه به بهشتی است که حد و مرزی ندارد.
هوش مصنوعی: در اینجا به تنوع و زیباییهای مختلف معشوق اشاره شده است. به گونهای که هر یک از زیباییها و جذابیتهای او میتواند آدمی را به خود خیره کند و مشغول کند، مانند زیباییهای بهار که همواره جلب توجه میکند.
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و تنوع گلها و درختان اشاره شده است. از رنگهای دلنشین و عطرهای خوشبوی ارغوان و یاسمن گرفته تا درختان سرو و گلهای سرسبز و شاداب، همه نشاندهنده طراوت و رونق زندگی هستند.
هوش مصنوعی: برخی از درختان جوان به زیبایی و مانند مثالهای نیکو به نظر میرسند، گویی به عنوان نمایندگان و مشاوران در صف ایستادهاند.
هوش مصنوعی: مدت زیادی نخواهد گذشت که هر ویژگی و صفتی از تو که به درستی درکی از خودت پیدا کنی، در مقام بزرگی ظاهر خواهد شد.
هوش مصنوعی: در آن زمان ما به همراه شراب سرخ و نوازندگان خوشصدا، دوستان مهربان و همراهان تسکیندهنده غمهای یکدیگر خواهیم بود.
هوش مصنوعی: زیر هر درختی که میکاریم، یاد دوستی را گرامی میداریم و در انتظار دیدن زیباییهای بهار هستیم.
هوش مصنوعی: اگر زهر به شیرینی تبدیل شود و مانند شهد محبوب گردد، در این صورت یادآوری شخصیت بزرگوار سید را عجیب ندان.
هوش مصنوعی: بوالحسن حجاج، که از خاندانهای برجسته و با افتخار شرق است، با اقتدار و بالندگی در بین همه نسلها و خانوادهها قرار دارد.
هوش مصنوعی: شالوده و اساس فضیلت، خود فضیلت است و پشتوانه فضیلت در نزد پادشاه، یادگاری از شرق میباشد.
هوش مصنوعی: شایسته است که او بزرگ و با منزلت باشد، به او افتخار و عظمت تعلق دارد و او لیاقت خود را دارد.
هوش مصنوعی: انجام کارهای نیک و خوبی که او داشت، از حد normal فراتر رفت و ویژگیهای شایستهاش به قدری زیاد بود که نمیتوان به راحتی آنها را شمرد.
هوش مصنوعی: از هیچ حقشناس، حقشناسی به اندازه او وجود ندارد و از هیچ بردباری، بردباری بیشتر از او نیست.
هوش مصنوعی: اقدامات نیک او بدون هیچ گونه انتظاری از من، سلام و خوبیهایی برایم میآورد، مانند هزار بار سلام.
هوش مصنوعی: در این دنیا خدمت به او را بهتر از هر چیز دیگری نمیشناسم، به همین خاطر تنها به خدمت او اکتفا کردهام.
هوش مصنوعی: برای بسیاری از افراد که مانند من از خدمت آن خواجه بهرهمند شدند، هر روز نام مسعود و بختیار را بر میزنند.
هوش مصنوعی: چون عاشقها به معشوق میرسند، بر روی تخت و صندلی و با جام شراب، به فعالیت و شادی میپردازند.
هوش مصنوعی: با داشتن یک حکومت پایدار و نعمتهای فراوان، با تلاشی که به دل نمینشینه، نمیتوان به راحتی از این موقعیت عبور کرد.
هوش مصنوعی: کسی که ارزش خودش را نمیداند و تواناییهایش را نمیبیند، اگر به او کمکی هم شود، آن کمکی که انجام میشود، به جای آنکه او را غنی کند، تنها او را به سرافکندگی نزدیکتر میکند.
هوش مصنوعی: زائر به قدری نذر و نوافل انجام داده که از پیرامون خود به وصل و اتحاد میرسد، اما آیا کسی مثل من در این دنیا به این مقام نرسیده است؟
هوش مصنوعی: کسی که فکر میکند تنها اوست که درک و فهم خاصی دارد، به اشتباه خودش را بزرگتر از آنچه که هست میداند و نمیبیند که دیگران هم ممکن است از عقل و خرد برخوردار باشند.
هوش مصنوعی: این شخص بزرگ و مهم است که با نیکی و انساندوستی، دارایی خود را بین مردم تقسیم میکند و به آنها کمک میکند.
هوش مصنوعی: هر کسی که بخواهد به تو تکیه کند و از کمک دیگران بینیاز شود، در واقع بزرگواری را درک کرده و میفهمد چه معنایی دارد که بزرگ و باعظمت باشد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که گل مانند یاسمن زیبا نشود، بید هم مانند درخت بید مشک نخواهد شد. و تا وقتی که سرو به نارون تبدیل نشود، نارون نیز مانند چنار نخواهد بود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که نرگس و بنفشه را از شاخههای نار پیدا نکنی، نمیتوانی شنبلید و لاله را از شاخههای بید بیابی.
هوش مصنوعی: امیدوارم همواره خوشی، ثروت، موفقیت و پیروزی همراه آرزوهای قلبیات باشد.
هوش مصنوعی: حرفهای بد دیگران دربارهاش موجب ناراحتی و پریشانی ذهنش میشود. دشمنان او در چنگال بدبختی و ذلت گرفتارند.
هوش مصنوعی: هر روز در این باغ بهشتی، شادی و خوشحالی تازه و دلچسبی وجود دارد که مانند کاخی بزرگ و با شکوه است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خواجه، این همه که تو بر میدهی شمار
بادام ترّ و سیکی و بهمان و باستار
مار است این جهان و جهانجوی مارگیر
از مارگیر مار برآرد همی دمار
نیلوفر کبود نگه کن میان آب
چون تیغ آبداده و یاقوت آبدار
همرنگ آسمان و به کردار آسمان
زردیش بر میانه چو ماه ده و چار
چون راهبی که دو رخ او سال و ماه زرد
[...]
از دیدن و بسودن رخسار و زلف یار
در دست مشک دارم و در دیده لاله زار
بامشک رنگ دارم از آن زلف مشکرنگ
با لاله کار دارم از آن روی لاله کار
ماندست چون دل من در زلف او سیر
[...]
یکروز مانده باز زماه بزرگوار
آیین مهر گان نتوان کرد خواستار
آواز چنگ وبربط و بوی شراب خوش
با ماه روزه کی بود این هر دو سازگار
ورزانکه یاد از و نکنی تنگدل شود
[...]
باران قطره قطره همی بارم ابروار
هر روز خیره خیره ازین چشم سیل بار
ز آن قطره قطره، قطره باران شده خجل
ز آن خیره خیره، خیره دل من ز هجر یار
یاری که ذره ذره نماید همی نظر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.