گر پرده اندازد مهم آن روی آتشناک را
سوزم به آه آتشین نه پرده افلاک را
خواهی چو قتل ای کج کله حاجت به تیغت نیست وه
این بس که بشکستی بته طرف کلاه چاک را
افتد به مردم صد خطر گوید ملایک الحذر
هر سو که سازی جلوه گر آن قامت چالاک را
با هر کس ای سیمین بدن منمای روی خویشتن
باید چو چشم پاک من ز انسان جمال پاک را
ساقی ز بیداد جهان صد غم بدل دارم نهان
جامی بدار و وارهان زانها من غمناک را
باید که مستی فن کنی دیر مغان مسکن کنی
گر بایدت روشن کنی آئینه ادراک را
فانی در این دیر الم چون مهلکت شد زهر غم
چون مرشد جان بخش دم زو نوش کن تریاک را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در مورد عشق و عواطف عمیق انسانی است. شاعر به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره میکند و از تاثیرات سوزان عشق بر دل میگوید. او به خطراتی که عشق ممکن است به همراه داشته باشد اشاره کرده و از نیاز به پاکی و صداقت در روابط صحبت میکند. همچنین، از غمهای پنهان و دلمشغولیهای خود میگوید و خواستار نجات از این غمها است. در نهایت شعر به اهمیت پرورش آگاهی و دوری از غم و اندوه در زندگی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: اگر آن چهرهی آتشین پرده را کنار بزند، من با آه آتشین خود میسوزم نه با پرده آسمان.
هوش مصنوعی: اگه میخواهی کسی را بکشید، نیازی به شمشیر نداری، همین که کلاهت را از روی سرت برداری کافی است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی خطراتی برای مردم به وجود میآید، فرشتگان هشدار میدهند و به احتیاط دعوت میکنند. هر جا که زیبایی و جذابیت آن قامت استوار به نمایش گذاشته شود، نشان از خطراتی است که در کمین است.
هوش مصنوعی: با هر فردی که میخواهی ارتباط داشته باشی، بههیچوجه چهرهی خود را نشان نده. باید مانند چشمان پاک من، تنها به زیباییهای خالص انسانها توجه کنی.
هوش مصنوعی: ای ساقی، به من یک جام بده تا از دردها و غمهای پنهانم رهایی یابم. من از بیعدالتیهای این دنیا رنج میبرم و به جامی نیاز دارم تا بتوانم به آرامش برسم.
هوش مصنوعی: برای این که بتوانی در محفل و فضای نوشیدن و شادی پایدار بمانی، لازم است که به هنر مستی و نشئگی آگاهی پیدا کنی. اگر میخواهی که درک و فهم خود را روشنگری، باید بدان که این مسیر نیازمند کوشش و تلاش است.
هوش مصنوعی: در این مکان که سرشار از غم و درد است، وقتی سمی از غم در وجودت چیره میشود، به یاد مرشد و نجاتدهندهات باش و از او قوت و زندگی تازهای بگیر تا از آن مادهی مضر دور شوی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای باد، برقع برفگن آن روی آتشناک را
وی دیده گر صفرا کنم آبی بزن این خاک را
ای دیده کز تیغ ستم ریزی همی خون دمبدم
یا جان من بستان ز غم، یا جان ده این غمناک را
ریزی تو خون برآستان، شویم من از اشک روان
[...]
دعویست با شعر ترم، آن دشمن ادراک را
سگ میخورد دایم نجس، آن آبهای پاک را
مشاطهٔ گلشن منم، با این خمارآلودگی
چشمم حنابندی کند، از اشک دست تاک را
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.