چو آتشی است لب لعل پر فسانه او
زبان به عشوه برآوردنش زبانه او
بهانه در دم قتلم اگر کنده چه زیان
به نقد می کندم قتل چون بهانه او
شهی است باده فروش و خزانه میخانه
ز لعل پر خم بسیار در خزانه او
خوش است بحر می آنسان که عقل یارد شد
ازین کرانه او تا بآن کرانه او
مطیع پیر مغان گرد پس مگو که چه کرد
هوای مغبچه و باده مغانه او
مشو فریفته زلف و خال شاهد دهر
که جست طایر زیرک ز دام و دانه او
چو فانی آنکه نشانی به دوست برد ایدل
درین جهان نتوان یافتن نشانه او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر توصیف زیبایی و جذابیت معشوق و باده است. شاعر به آتشین بودن لبها و زبان معشوق اشاره میکند و از آنان بهعنوان دلیلی برای عشق و شور حسرت یاد میکند. بادهفروشی که در میخانهاش خزانهای از خمرها دارد، نمادی از لذتهای دنیوی است. شاعر میگوید که خوشی و لذت از باده آنقدر زیاد است که عقل را تحت تأثیر قرار میدهد. توصیه میکند که نباید فریب زلف و زیباییهای ظاهری معشوق را خورد، زیرا عواقب بدی دارد. در نهایت به این نکته میپردازد که در این دنیا نمیتوان نشانی از دوست واقعی را پیدا کرد.
هوش مصنوعی: لبهای او مانند آتش است و هر کلمهای که از آن بیرون میآید، به اندازه شعلهای تند و جذاب است، که دل را میسوزاند و جلب توجه میکند.
هوش مصنوعی: اگر بهانهای برای کشتن من وجود داشته باشد، چه ضرری دارد؟ در حقیقت، من با بهانهی او به قتل میرسیدم.
هوش مصنوعی: در میخانه، فروشندهای است که مانند پادشاهان میفروشد و گنجینهای از شرابهای خوشرنگ و خوشطعم را دارد. این خزانه پر از خمهای شراب قرمز و دلربا است.
هوش مصنوعی: دریا به قدری زیبا و دلنشین است که عقل انسان میتواند آن را از یک سویش تا سوی دیگرش درک کند.
هوش مصنوعی: به شخصی که درونش حال و هوای خوشی وجود دارد و تحت تاثیر شوق و لذت زندگی است، گوش بده. دیگر به حرفهای دیگران که میگویند در این راه چه کار میکنی، اهمیت نده.
هوش مصنوعی: فریب زلف و زیباییهای ظاهری دیگران را نخور، چرا که در این دنیا، مانند پرندهای زیرک باید از دامها و تلههای فریبندهای که برای شکار تو وجود دارد، دوری کنی.
هوش مصنوعی: اگر کسی که به وصال دوست نرسیده، با خود نشانی از او به ارمغان نیاورد، در این دنیا هیچ نشانی از او نمیتوان پیدا کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
که میرود بجناب رفیع آصف عهد
که با فلک ز علو بر زد آستانه او
غیاث دولت و دین هندوی مبارک رای
که مثل او بهنر نیست در زمانه او
ستوده ئی که بود با نسیم الطافش
[...]
کجاست آن پسر جامه باف خانه او
که تار و پود مرا کند اصول شانه او
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.