چون عکس روی مغبچه خواهم تماشا بنگرم
آیم درون دیر در مرآت صهبا بنگرم
زانسان درون چشم و دل جا کرده آن شوخ چگل
کو رو نماید متصل خواهم چو هر جا بنگرم
ابرو و رخسار تو وه در چشم دل ناکرده ره
نی سر نهم در قبله گه نی در مصلا بنگرم
مه بینم اندر آسمان گل بنگرم در بوستان
هر دم چو نتوانم که آن رخسار زیبا بنگرم
ز اندیشه دنیا مگو می در قدح ریز از سبو
آن جام جم ده تا درو اوضاع دنیا بنگرم
چو رو نمود آن مه جبین ای دل مگو در وی ببین
فرصت کجا یابم چنین یک لحظه تا جا بنگرم
فانی کجا باشد روا در خدمت اهل فنا
گر مانده نقد وقت را در حال فردا بنگرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و زیبایی اشاره دارد و اشتیاق خود را برای دیدن معشوق بیان میکند. او با اشاره به تصاویر و نمادهای مختلف، از جمله ابرو و رخسار محبوبش، به تأمل در زیباییها و زشتیهای دنیا میپردازد. شاعر نگران است که نتواند از زیبایی معشوق به طور واقعی لذت ببرد و به همین دلیل مخالف غفلت از لحظههای زندگی است. او به مفهوم فانی بودن زندگی و ضرورت بهرهمندی از زمان حال تاکید دارد. به طور کلی، شعر به دلیری در عشق و ارزش لحظات زندگی پرداخته است.
هوش مصنوعی: وقتی میخواهم چهرهٔ محبوبم را تماشا کنم، به درون میخانه میروم و در آینهٔ شراب نگاه میکنم.
هوش مصنوعی: آن معشوقه زیبا در دل و دیدهام نشسته و هر جا که نگاه میکنم، او را میبینم و میخواهم دائماً جلوهاش را تماشا کنم.
هوش مصنوعی: چهره و ابروهای تو در دل من جایی ندارد، نه میتوانم در قبله به تو نگاه کنم و نه در محل عبادت.
هوش مصنوعی: در آسمان ماه را میبینم و در باغ گلها را تماشا میکنم، اما هر لحظه که نتوانم آن چهره زیبای تو را ببینم، این زیباییها هم برایم معنایی ندارند.
هوش مصنوعی: از فکر دنیا سخن نگو، بگذار شراب را در جام بریزم. به من آن جام جمشید را بده تا در آن اوضاع و احوال دنیا را ببینم.
هوش مصنوعی: زمانی که آن چهره زیبا را دیدم، ای دل! نگو که چقدر میخواهم او را ببینم. فرصت دیدن او را چگونه پیدا کنم؟ حتی تنها یک لحظه برای نگریستن به او کافیست.
هوش مصنوعی: انسان فانی نباید خود را در خدمت دیگران قرار دهد که خودشان نیز فانی هستند. اگر به ارزش زمان توجه کنیم و به جای نگرانی درباره آینده، به حال حاضر بنگریم، میتوانیم بهتر زندگی کنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا بنگرم
جایی که روزی دیده ام رو آرم آنجا بنگرم
گه گریه پوشد چشم و گه بیخود شوم، چون در رسد
ممکن نگردد هیچ گه کان روی زیبا بنگرم
آتش بتر گیرد به دل، هر چند بر یاد رخش
[...]
بیخود فتم هرجا روان آن قد رعنا بنگرم
چون بگذرد خیزم نشان بر خاک ازان پا بنگرم
زانجا که روزی دیدمش باشم گریزان چون کنم
بی او نباشد طاقتم کانجا روم جا بنگرم
از دیدن او چون مرا مانع شود دیوار و در
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.