از غم یک شب که در هجرش دلم زاری کشید
با کسی مانم که او یک سال بیماری کشید
سالها اندوه شام فرقتم داند کسی
کز غم هجران شبی تا روزی بیداری کشید
عشق بهر وصل جستم پیشم آمد هجر وای
کآنچه من آسان گمان بردم به دشواری کشید
دار گو معذور در دیوانگی و مستیم
آنکه در دوران بلای عقل و هشیاری کشید
چید آنکس از گلستان حیات خود گلی
کز کف ساقی گلرخ جام گلناری کشید
من که می مردم بغیر از التفات اندکش
کی بمانم زنده چون اکنون به بسیاری کشید
ساقیا زنگ دلم بردار از یک دور جام
زانکه زهر غم بسی از چرخ زنگاری کشید
جانم ای یاران فدای آنچنان یاری که او
محنت و اندوه یاری از سر یاری کشید
فرد شو فانی که این بار گران سنگ خودی
مرد یا افکند یا خود از سبکباری کشید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از اندوه و درد جدایی صحبت میکند. او از غم شبهایی که در دوری یار گذرانده، مینالد و به سختیهایی که عشق به او تحمیل کرده اشاره میکند. سالها غم جدایی را تجربه کرده و میگوید که عشق به وصال را جستجو کرده، اما به جای آن با هجر مواجه شده است. او از دیوانگی و مستی خود میگوید و به زخمهای عاطفیاش اشاره میکند. شاعر به سرنوشت طاقتفرسا و دردهای ناشی از عشق و یاری اشاره دارد و از یاری که رنجها را از دوش او برداشت، تقدیر میکند. در نهایت، او به ذات فانی زندگی و بار سنگین وجود اشاره دارد و از شرایط سختی که تحمل کرده، صحبت میکند.
هوش مصنوعی: از ناراحتی شبانهای که به خاطر جدایی او گریه کردم، با کسی همراه هستم که یک سال تمام به خاطر بیماری رنج برده است.
هوش مصنوعی: سالها غم جدایی مرا کسی نمیداند که از درد دوری، یک شب تا صبح بیدار ماندم.
هوش مصنوعی: من برای رسیدن به معشوق خود تلاش کردم، اما در عوض با جدایی روبهرو شدم. وای! آنچه که من به آسانی تصور میکردم، به واقعیت دشواری تبدیل شد.
هوش مصنوعی: بگو که من در دیوانگی و مستی معذورم، زیرا کسی که در زمان سختی و بلای عقل و هشیاری بوده، باید این حالت مرا درک کند.
هوش مصنوعی: آن شخص از باغ زندگیاش گلی برداشت که از دستان ساقی خوشچهره، جامی پر از شراب خوشبو را گرفت.
هوش مصنوعی: من که در حال مرگ بودم و جز توجه اندکی از کسی نداشتم، چطور میتوانم اکنون زنده بمانم در حالی که این توجه به من کم است؟
هوش مصنوعی: ای ساقی، زنگهای دل مرا برطرف کن و از یک دور جامی برایم بریز، زیرا غمهای زیادی از روزگار تاریک بر دل من نشسته است.
هوش مصنوعی: ای دوستان، جانم فدای دوستی است که برای یاری کردن دیگران همه زحمت و غم را به جان خریده است.
هوش مصنوعی: خودت را از این بار سنگین که روی دوشت است رهایی بده، چون این تمام بار وجودیات است. اگر مردی، باید بار را رها کنی و اگر هم نتوانی، از چشیدن سبکی زندگی این بار را از دوش خود بردار.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.