گنجور

 
بابافغانی

عیدست و نوبهار و چمن سبز و خرّمست

ماییم و روی دوست که نوروز عالمست

بر سرو نازپرور من می‌کند سلام

هر شاخ گل که در چمن جان مسلّمست

از نازکان سرو چمن سرو ناز من

در جلوهٔ کمال به خوبی مقدّمست

بخرام سوی باغ که از جا رود قدم

شمشاد را که بر لب جو پای محکمست

بر باد اگر رود دل ما در هوای توست

انگار کز حریم چمن غنچه‌ای کمست

زان گل که می‌نهند به نازش به تاج سر

گاه خرام سروقد آن خاک مقدمست

ای گل مخوان فغانی غمدیده را به باغ

گشت چمن مناسب د‌ل‌های بیغمست

 
 
 
گلها برای اندروید
وطواط

خوارزمشاه بر همه شاهان مقدمست

اسباب خسروی همه او را مسلمست

صدر جریدهٔ همه ابنای دولتست

بیت قصیدهٔ همه اعقاب آدمست

از جاه او قوام قوانین ملتست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از وطواط
سعدی

کارم چو زلف یار پریشان و دَرهم‌ست

پشتم به سان ابروی دل‌دار پرخَم‌ست

غم شربتی ز خون دلم نوش کرد و گفت

«این شادی کسی که در این دور خُرم‌ست»

تنها دل من‌ست گرفتار در غمان

[...]

خواجوی کرمانی

ای صفّه کز صفاز خورنق نمونه ئیست

گوئی که جفت طاق سپهر معظّمست

چون هست با نیش ابراهیم ازان قبل

مانند کعبه قبله ی اولاد آدمست

پیوسته قطب دولت و دین را قرار باد

[...]

بابافغانی

رویم شکفته از سخن تلخ مردمست

زهرست در دهان و لبم در تبسمست

بیطاقتم چنانکه ندارم مجال صبر

رحمی، به دل درآی که جای ترحمست

سیاره ی زبون چکند فتنه مهر تست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بابافغانی
ادیب الممالک

در فتح ری نمود سپهدار نامدار

کاری که خارج از هنر و زور رستمست

تاریخ این فتوح ز الهام کردگار

جد و جهاد و جهد سپهدار اعظمست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه