رخ نموده از برقع نازنین قصب پوشی
جان و دل به یغما برد رهزن دل و هوشی
شوخ چشم سرمستی جام باده در دستی
چشم مست خونخوارش خون عاشقان نوشی
سرو قد رعنائی ماهروی زیبائی
مهر عالم آرائی صبحدم بناگوشی
زلف و کاکلش مشکین طره عنبرافشانی
لعل نوشخند او طرفه چشمهٔ نوشی
چشم مست او رهزن غمزه اش شکارافکن
اوستاد صیادی دام زلف بر دوشی
لوح سینه سیمینی خدو چهره رنگینی
شوخ چشم سرمستی دلبر قدح نوشی
رخ چو مهر رخشانی رنگ ماه تابانی
هاله سان من از شوقش باز کرده آغوشی
ساقی ازل جامی داده چون تو را اشراق
زان شراب خواهی بود تا ابد تو مدهوشی



با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مطلع نگاهم شد باز کرده آغوشی
آفتاب رخساری صبحدم بناگوشی
زلف کرده خالش را طفل بسته زنّاری
سرمه کرده چشمش را کافر سیهپوشی
چون فتیله عنبر پای تا به سر عطری
[...]
برده عقل و هوش از من دلبری قدح نوشی
نازنین گلندامی یاسمین بناگوشی
زیرکی زبر دستی چابکی قضا شستی
روز تا شب مستی پای تا بسر هوشی
رند حیلهپردازی شوخ فتنهاندازی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.