در من نگرد یار دگربار؟ که داند؟
زین پس دهدم بر در خود بار؟ که داند؟
از یاد خودم کرد فراموش به یکبار
یادآورد از من دگر آن یار؟ که داند؟
خون شد جگرم از غم و اندیشهٔ آن دوست
خشنود شود از من غمخوار؟ که داند؟
بیمار دلم، خسته جگر از غم عشقش
آید به عیادت بر بیمار؟ که داند؟
ای دشمن بدخواه، چه باشی به غمم شاد؟
باشد که شود دوست دگربار؟ که داند؟
در بند امید، ای دل، بگشای دو دیده
باشد که ببینی رخ دلدار! که داند؟
روشن شود این تیره شب بخت عراقی
از صبح رخ یار وفادار، که داند؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.