گنجور

 
عراقی

گر نظر کردم به روی ماه رخساری چه شد؟

ور شدم مست از شراب عشق یکباری چه شد؟

روی او دیدم سر زلفش چرا آشفته گشت ؟

گر نبیند بلبل شوریده، گلزاری چه شد؟

چشم او با جان من گر گفته رازی، گو، بگوی

حال بیماری اگر پرسید بیماری چه شد؟

دشمنم با دوستان گوید: فلانی عاشق است

عاشقم بر روی خوبان، عاشقم، آری چه شد؟

در سر سودای عشق خوبرویان شد دلم

وز چنان زلف ار ببستم نیز زناری چه شد؟

گر گذشتم بر در میخانه ناگاهی چه باک؟

گر به پیران سر شکستم توبه یکباری چه شد؟

چون شدم مست از شراب عشق، عقلم گو: برو

گر فرو شست آب حیوان نقش دیواری چه شد؟

گر میان عاشق و معشوق جرمی رفت رفت

تو نه معشوقی نه عاشق، مر تو را باری چه شد؟

زاهدی را کز می و معشوق رنگی نیست نیست

گر کند بر عاشقان هر لحظه انکاری چه شد؟

های و هوی عاشقان شد از زمین بر آسمان

نعرهٔ مستان اگر نشنید هشیاری چه شد؟

از خمستان نعرهٔ مستان به گوش من رسید

رفتم آنجا تا ببینم حال میخواری چه شد؟

دیدم اندر کنج میخانه عراقی را خراب

گفتم: ای مسکین، نگویی تا تو را باری چه شد؟

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۸۷ به خوانش فاطمه زندی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
مولانا

گر یکی شاخی شکستم من ز گلزاری چه شد

ور ز سرمستی کشیدم زلف دلداری چه شد

گر بزد ناداشت زخمی از سر مستی چه باک

ور ز طراری ربودم رخت طراری چه شد

ور یکی زنبیل کم شد از همه بغداد چیست

[...]

حکیم نزاری

دوست می دارم فلان را راست است آری چه شد

من شدم دیوانه ی لیلی ترا باری چه شد

من کسی را دوست می دارم که دشمن را مجال

نیست جز جان کندن و ار نیز هست آری چه شد

چون ندارد از من بی من خبر جان رقیب

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
اوحدی

گر به کام دل رسید از یار خود یاری چه شد؟

ور به وصلش شادمان گردید غم‌خواری چه شد؟

عاشقی گر کامیاب آمد ز معشوقی چه گشت؟

بیدلی گر بوسه‌ای بستد ز دلداری چه شد؟

خار غم چون در دل من می‌خلید از دیر باز

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه