گنجور

 
عراقی

این حادثه بین که زاد ما را

وین واقعه کاوفتاد ما را

آن یار، که در میان جان است

بر گوشهٔ دل نهاد ما را

در خانهٔ ما نمی‌نهد پای

از دست مگر بداد ما را؟

روزی به سلام یا پیامی

آن یار نکرد یاد ما را

دانست که در غمیم بی او

از لطف نکرد شاد ما را

بر ما در لطف خود فرو بست

وز هجر دری گشاد ما را

خود مادر روزگار گویی

کز بهر فراق زاد ما را

ای کاش نزادی، ای عراقی

کز توست همه فساد ما را

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۳ به خوانش سهیل قاسمی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۳ به خوانش سیدمصطفی شجاعی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم