گنجور

 
امامی هروی

هر کاو ندید روضهٔ فردوس بر زمین

گو بر نگاه خسرو صاحب قران ببین

هم نزهت بهشت بعفو خدایگان

با صحن دلشگای روان پرورش قرین

هم رفعت سپهر، بتائید شهریار

در سقف آسمان صفتش آیتی مبین

انگیخته طراوات اشکال دلبر باش

نقش خجالت از رخ صورتگران چین

آمیخته بدایع تمثال جانفراش

با زر و لاجورد، رخ و زلف حور عین

خورشید را بسایه ی ایوانش بار نیست

در سایه عنایت خورشید ملک و دین

فرمانده جهان، عضدالدین سپهر ملک

حاجی بک آفتاب زمان خسرو زمین

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین

با هر که نیست عاشق کم گوی و کم نشین

باشد که در وصال تو بینند روی دوست

تو نیز در میانهٔ ایشان نه ای، ببین

ابوسعید ابوالخیر

با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین

با هر که نیست عاشق کم گوی و کم نشین

باشد که در وصال تو بینند روی دوست

تو نیز در میانهٔ ایشان نه‌ای ببین

فرخی سیستانی

ای خانه مبارک و باغ بآفرین

فرخنده باد و فرخ بر خسرو زمین

شاهنشه زمانه ملک زاده بو سعید

مسعود با سعادت و سلطان راستین

تابود بود و از پس این تابود بود

[...]

مسعود سعد سلمان

ای چرخ ملک و دولت و سلطان داد و دین

مسعود شهریار زمان خسرو زمین

در بزم و رزم نوری و ناری نه ای نه ای

سوزان تری از آن و فروزنده تری ازین

بادی به وقت حمله و کوهی به گاه حلم

[...]

امیر معزی

آن بت که هست چهرهٔ خور پیش او رهین

صد حلقه دارد از سه طرف هر طرف یمین

پیوسته در میانهٔ هر حلقه‌ای دلی

چون خاتمی شده که کبودش بود نگین

گاهی ز تاب زلف به‌ گل بر نهد کمند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه