گنجور

 
ابن یمین

گفتم که شنیدم که ترا زحمت تب

افتاد و مرا شد ز غمت روز چو شب

چون در دل سوزان منش هست مقام

نازک تنش ار گرم بود نیست عجب

 
sunny dark_mode