گنجور

 
ابن یمین

ترک و تجریدست زاد اندر طریق راه حق

هر که دارد توشه ئی او را امید مخرجست

نردبان سازی ز همت روح را گاه عروج

در طریق حق براق رهنوردت مسر جست

هر که جان دارد تو آزادیش را هرگز مجوی

تا در آنصورت که او دارد چه معنی مدرجست

شر اندک خوار مشمر زانکه اصل فتنه ها

کاندر ایران بود و در توران ز خون ایر جست

هر چه میبینی که هست آن بود و خواهد بود نیز

در صدف دری که پروردند یکسر مخرجست

دی گذشت و کس نمیداند که فردا چون بود

روز امروزست و صبح صادق از وی ابلجست

آنکه وجه نسیه هر کو سازد از نقد روان

هست سودائی چه میگوئی بغایت اهو جست

راستی خواهی مرو جز بر صراط مستقیم

بر یمین و بر یسار ار رفت خواهی معوجست

بی نیازی بایدت با فقر خو کن بهر آنک

التفات خاطر آن کو بیش دارد احوجست

کار دنیا سر بسر باطل شناسد از خرد

هر که چون ابن یمین او را ره حق منهجست

 
sunny dark_mode