مجلس دستور ایران است یا خلد برین
کاندر او بر هر طرف بینی صفی از حور عین
شاید ار فردوس اعلی خوانمش از بهر آنک
از لب ساقی میش ممزوج شد با انگبین
صاحب مجلس چو رضوان ساقیان مانند حور
جام می در وی روان چون چشمهٔ ماء معین
آفتاب اهل مجلس هیچ میدانی که کیست
روشن است این سایه یزدان علاء ملک و دین
صاحب صاحبقران کز همدمی رای پیر
هست با بخت جوان در گاه و بیگاه همنشین
رای او را گفته اندر حل و عقد کارها
روح آصف کافرین باد آفرین
تا ابد در عیش و عشرت باد تا در بزم او
در کشد از جام لعلش جرعهای ابن یمین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر توصیف یک مجلس خوشگذران است که بهشتی به نظر میرسد. در این مجلس، صفوف زیبایی از حورهای بهشتی وجود دارد و میتوان از انگبین و شراب لذت برد. نویسنده با اشاره به صاحب مجلس، او را همچون رضوان و ساقیها به حوریها تشبیه میکند. همچنین، آفتاب اهل مجلس به یزدان و ملک میماند. در نهایت، دعا میشود که این مجالس همیشه پر از خوشی و لذت باشد و از شراب لعل جان ببرند.
هوش مصنوعی: مجلس به عنوان مرکزی در ایران، مانند بهشتی است که در آن از هر سو میتوان صفوفی از زیبایی و کمال را مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: شاید به خاطر اینکه نوشیدنی از لب ساقی با عسل مخلوط شده است، بتوانم آنجا را بهشت برین بنامم.
هوش مصنوعی: آقای مجلس مانند رضوان است و ساقیان او مانند حورهای بهشتی هستند. شراب در جام او جریان دارد مانند آبی زلال که از چشمه میریزد.
هوش مصنوعی: آفتاب جمع و افراد فرهیخته را میشناسی؟ روشن است که این سایه، نشان از عظمت خداوند و مقام والای دین و حکومت دارد.
هوش مصنوعی: صاحب صاحبقران، کسی است که به خاطر همراهی با یک پیر با تجربه، از خوش شانسی و جوانی خود بهرهمند شده و در هر موقعیتی همواره در کنار اوست.
هوش مصنوعی: رای او را در حل و فصل کارها گفتهاند، همانطور که روح آصف، درود بر او باد، به کار خود ادامه میدهد و در او کافران را به تحسین وامیدارد.
هوش مصنوعی: برای همیشه در خوشی و شادی باشید تا وقتی که در مهمانی او از جام قرمز رنگش جرعهای نوشیدنی بنوشید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فهم کن گر مؤمنی فضل امیرالمؤمنین
فضل حیدر ، شیر یزدان ، مرتضای پاکدین
فضل آن کس کز پیمبر بگذری فاضل تر اوست
فضل آن رکن مسلمانی ، امام المتّقین
فضل زین الاصفیا ، داماد فخر انبیا
[...]
ای برید شاه ایران از کجا رفتی چنین
نامه ها نزد که داری؟ بار کن! بگذار! هین
کی جدا گشتی ز شاه و چندگه بودی براه
چند گون دیدی زمان و چند پیمودی زمین
سست گشتی تو همانا کز ره دور آمدی
[...]
حاسدان بر من حسد کردند و من فردم چنین
داد مظلومان بده ای عز میر مؤمنین
شیر نر تنها بود هرجا و خوکان جفتجفت
ما همه جفتیم و فردست ایزد دادآفرین
حاسدم بر من همی پیشی کند، این زو خطاست
[...]
گشت گیتی چون بهشت از فر ماه فرودین
بوستان را کرد پر پیرایه های حور عین
بر بهشت بوستان مگزین بهشت آسمان
کان بهشت بر گمانست این بهشت بر یقین
ابر گوئی کرده غارت تخت بزازان هند
[...]
آفرین بر دولت محمودیان باد آفرین
کافریدش زآفرین خویشتن جان آفرین
آفرین بر دولتی کش هر زمان گوید خدا
آفرین باد آفرین بر چون تو دولت آفرین
چون نباشد آفرین ایزدی بر دولتی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.