گنجور

 
ابن یمین

مجلس دستور ایران است یا خلد برین

کاندر او بر هر طرف بینی صفی از حور عین

شاید ار فردوس اعلی خوانمش از بهر آنک

از لب ساقی میش ممزوج شد با انگبین

صاحب مجلس چو رضوان ساقیان مانند حور

جام می در وی روان چون چشمهٔ ماء معین

آفتاب اهل مجلس هیچ می‌دانی که کیست

روشن است این سایه یزدان علاء ملک و دین

صاحب صاحبقران کز همدمی رای پیر

هست با بخت جوان در گاه و بیگاه همنشین

رای او را گفته اندر حل و عقد کارها

روح آصف کافرین باد آفرین

تا ابد در عیش و عشرت باد تا در بزم او

در کشد از جام لعلش جرعه‌ای ابن یمین

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
کسایی

فهم کن گر مؤمنی فضل امیرالمؤمنین

فضل حیدر ، شیر یزدان ، مرتضای پاکدین

فضل آن کس کز پیمبر بگذری فاضل تر اوست

فضل آن رکن مسلمانی ، امام المتّقین

فضل زین الاصفیا ، داماد فخر انبیا

[...]

فرخی سیستانی

ای برید شاه ایران از کجا رفتی چنین

نامه ها نزد که داری؟ بار کن! بگذار! هین

کی جدا گشتی ز شاه و چندگه بودی براه

چند گون دیدی زمان و چند پیمودی زمین

سست گشتی تو همانا کز ره دور آمدی

[...]

منوچهری

حاسدان بر من حسد کردند و من فردم چنین

داد مظلومان بده ای عز میر مؤمنین

شیر نر تنها بود هرجا و خوکان جفت‌جفت

ما همه جفتیم و فردست ایزد دادآفرین

حاسدم بر من همی پیشی کند، این زو خطاست

[...]

قطران تبریزی

گشت گیتی چون بهشت از فر ماه فرودین

بوستان را کرد پر پیرایه های حور عین

بر بهشت بوستان مگزین بهشت آسمان

کان بهشت بر گمانست این بهشت بر یقین

ابر گوئی کرده غارت تخت بزازان هند

[...]

مسعود سعد سلمان

آفرین بر دولت محمودیان باد آفرین

کافریدش زآفرین خویشتن جان آفرین

آفرین بر دولتی کش هر زمان گوید خدا

آفرین باد آفرین بر چون تو دولت آفرین

چون نباشد آفرین ایزدی بر دولتی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه