ای صبا با صاحب صاحبقران
اصف ثانی جلال ملک و دین
یوسف طاهر نسب کز رای پیر
هست با بخت جوانش همنشین
آنکه بهر بخشش اش می پرورند
کان و دریا گوهر و در ثمین
وانکه بار حملش ار گردون کشد
در زمانه آرام گیرد چون زمین
گر بود فرصت بگو این یک سخن
در بیان وصف حال این حزین
گو بکمتر بنده درگاه خود
پیش ازین بود التفاتت بیش ازین
چون نیامد تا با کنون بر زبان
چاکرت را جز ثنا و آفرین
بازگو تا منقطع بهر چه شد
التفات خاطرت زابن یمین
هر چه خواهی کن که خواهم بودنت
تا بحشر از بندگان کمترین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره ستایش و مدح شخصی به نام "اصف ثانی" و توصیف مقام و ویژگیهای اوست. شاعر از "صبا" (نسیم صبح) میخواهد که این پیام را به او برساند. او را به عنوان جوانی با بخت خوب و بافضیلت معرفی میکند که در برابر مشکلات و بارهای سنگین، آرامش دارد. همچنین شاعر از عدم توجه و دلدادگی بیشتری که قبلاً از سوی آن شخص دریافت کرده است، شکایت میکند و از او میخواهد که دوباره توجهش را جلب کند. در نهایت، شاعر ابراز میکند که تا روز قیامت، از بهترین بندگان او خواهد بود.
هوش مصنوعی: ای نسیم، به صاحبقران اصفی که جلال مملکت و دین را در دست دارد، سلام برسان.
هوش مصنوعی: یوسف که خاندانی پاک و مقدس دارد، از نظر تجربه و اندیشه به پندهای پیران توجه دارد و در کنار این، بخت جوان و خوبی نیز همراه اوست.
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر سخاوتش او را پرورش میدهند، همچون دریا و زمین گنجینهای از گوهرها را در دل دارد.
هوش مصنوعی: کسی که بار سنگینی را بر دوش دارد، اگر چه آسمان هم آن را تحمل کند، در زندگی آرامش را تجربه خواهد کرد مانند زمین که در سکوت و آرامش قرار دارد.
هوش مصنوعی: اگر فرصتی باشد، بگو یک جمله در توصیف حال این شخص غمگین.
هوش مصنوعی: به بنده کمتر از قبل توجه کن، زیرا پیش از این توجه بیشتری به من داشتی.
هوش مصنوعی: از زمانی که تو نیامدی، هیچ کلامی جز ستایش و تعریف از تو بر زبان من جاری نشده است.
هوش مصنوعی: بگو ببینم چرا توجهت به من قطع شده و دیگر به من توجه نمیکنی؟
هوش مصنوعی: هر کاری که بخواهی انجام بده، من تا روز قیامت همواره در خدمت تو هستم و خود را از کمترین بندگان میدانم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر درم داری، گزند آرد بدین
بفگن او را گرم و درویشی گزین
حکمتی بشنو به فضل ای مستعین
پاک چون ماء معین از بومعین
چون بهشتت کی شود پر نور دل
تا درو ناید ز حکمت حور عین؟
دل به حورالعین حکمت کی رسد
[...]
دین روز ای روی تو آگفت دین
می خور و شادی کن و خرم نشین
با می و می خوردن دین را چه کار
می خور و می نوش و قوی دار دین
هر گنهی کز می حاصل شود
[...]
آفتاب شرع و دریای یقین
نور عالم رحمة للعالمین
بود شاهی در زمانی پیش ازین
ملک دنیا بودش و هم ملک دین
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.