گنجور

 
ابن یمین

هر که بر حضرت دادار توکل دارد

مخلصی زود پدید آیدش از قید هموم

وانکه با طاعت و پرهیز رود بر در او

شافعش بود و بود گرچه جهولست و ظلوم

مکن اندیشه بیهوده ز نیک و بد کار

که بد و نیک جهان هست یکایک محتوم

طالع ار سعد و گر نحس بفرمان ویست

نبرد ره بقضا معتقد رمل و نجوم

بودنی عاقبت الامر بباشد لیکن

هر یکی را اجلی باشد و وقتی معلوم

هر کسی را ز پی کار دگر ساخته اند

دست داود کند آهن و پولاد چو موم

راه تسلیم و رضا گیر که نگشود کسی

گرچه کوشید بسی پرده سر مکتوم

سخن ابن یمین گوش تو گر بنیوشد

شود آکنده صدف وار بدر منظوم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode