ز حالم نیست آگه کس که چون من
برنجم زین سپهر سخت پیکار
بتلخی میکشد در تنگ و بندم
چو شیرین دید طبعم نیشکر وار
اگر زین پس بر این سیرت بماند
نماند در دیار فضل دیار
دلا زو هم مبین شادی و غم را
که او را اختیاری نیست در کار
مقرر در ازل شد هر دو و اینک
نخواهد گشت اینصورت دگر بار
مرنج از بهر دنیا و مرنجان
مباش آزرده و کس را میازار
که هست و نیست یکسر بر گذار است
هر آنچت نیست آنرا هست پندار
بر ابن یمین گیتی نیرزد
بدان کز بهر او گیرند تیمار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساس ناامیدی و درد زندگی اشاره میکند و میگوید که او از سختیهای زندگی آگاه نیست. او به تلخیهای زندگی اشاره کرده و میگوید که مثل نیشکر شیرین نمیتواند بماند. اگر او به همین وضع ادامه دهد، دیگر در دیار علم و فضل جایی نخواهد داشت. سپس به تأکید بر این نکته میپردازد که نباید به شادی و غم وابسته بود، زیرا اینها خارج از اختیار ما هستند. هر چیزی از ابتدا مقدر شده و تغییر نخواهد کرد. او از دیگران میخواهد که به خاطر دنیا ناراحت نشوند و دیگری را نیز آزرده نکنند، چون در نهایت همه چیز فانی است و هیچ چیز در این دنیا ارزش ندارد.
هوش مصنوعی: هیچکس از حال من خبر ندارد که چگونه از این آسمان پرچالش و دشوار آزردهام.
هوش مصنوعی: در اوضاع و احوال دشوار زندگی، زمانی که تلخیها را احساس میکنم، همچون وقتی که شیرینکاریهای زندگی را میبینم، روحیهام شاداب میشود و به خوشیها وابسته میشوم.
هوش مصنوعی: اگر این روش و سیرت ادامه پیدا کند، دیگر در سرزمین علم و دانش جایی نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: ای دل، به او خوشحالی و غم را نگاه نکنید، زیرا او در هیچ کاری اختیاری ندارد.
هوش مصنوعی: در آغاز، سرنوشت هر دو روشن شد و اکنون دیگر این وضعیت تغییر نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: به خاطر دنیا ناراحت نشو و باعث ناراحتی دیگران هم نباش.
هوش مصنوعی: هر چیزی که وجود دارد و هر چیزی که وجود ندارد، در نهایت یکسان هستند. هرچه را که نداری، همان را وجودمند تصور کن.
هوش مصنوعی: دنیا به ارزش ابن یمین نمیارزد، چرا که برای او، دیگران به سختی و زحمت میافتند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من اینجا دیر ماندم خوار گشتم
عزیز از ماندن دایم شود خوار
چو آب اندر شَمَر بسیار ماند
زُهومت گیرد از آرام بسیار
منقش عالمی فردوس کردار
نه فرخار و همه پر نقش فرخار
هواش از طلعت ماهان پر از نور
زمینش از بوسۀ شاهان پر آثار
بتانی اندر و کز خط خوبان
[...]
مرا با عاشقی خوش بود هموار
کنون خوشتر، که در خور یافتم یار
کنون خوشتر، که ناگاهان برآورد
مه دو هفته من سر ز کهسار
کنون خوشتر، که با او بوده ام دی
[...]
نبینی بر درخت این جهان بار
مگر هشیار مرد، ای مرد هشیار
درخت این جهان را سوی دانا
خردمند است بار و بیخرد خار
نهان اندر بدان نیکان چنانند
[...]
خدای پاک و بی همتا و بی یار
هم از اندیشه دور و هم ز دیدار
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.