ای جان و جهانرا ز رخت نور و نوائی
وی بر در حسنت شه سیاره گدائی
مهرت نرسد جز بدل پاک که چون صبح
آید نفس او ز سر صدق و صفائی
نقش رخت ایماه که بستست که هرگز
نگشاد بزیبائی آن چهره گشائی
بادی که ز چین سر زلفین تو خیزد
همچون دم عیسی بود اعجاز نمائی
نایافته طوطی بلب چشمه کوثر
چون سرو سهی قامت تو نشو و نمائی
با اشک من و آه دلم باش که نبود
سازنده تر و خوشتر ازین آب و هوائی
مائیم و دلی آینه کردار کزو نیست
جز صیقل الطاف خوشت زنگ ز دائی
در دیده کشم سرمه صفت خاک درت را
زیرا که نشانیست برو از کف پائی
جانی و جهان هیچ عجب نیست گرت نیست
چون جان و جهان با من دلخسته وفائی
هم بگذرداین ظلمت شبهای فراقت
هم سر زند از روز وصال تو ضیائی
تا چشم توان داشت ز اقبال تو دردی
هرگز نکند ابن یمین میل دوائی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه به عواطف و احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوقش میپردازد. شاعر از نور و زیبایی چهره معشوق و تاثیر آن بر حیات خود سخن میگوید. او به این نکته اشاره میکند که عشق واقعی و راستین تنها در قلبی پاک و صادق ممکن است، و زیباییهای ظاهری نمیتوانند جان و جهان را به تنهایی پر کنند.
شاعر با تشبیهات زیبا، قدرت و جاذبه معشوق را به وجوه مختلف توصیف میکند و اذعان میدارد که در غم و درد فراق، هیچ چیز به اندازه عشق معشوق نمیتواند تسکیندهنده باشد. او امیدوار است که روزی به وصال معشوق برسد و از تاریکی فراق رها شود.
در نهایت، شاعر بر وفاداری و عشق پایدار خود به معشوق تأکید میکند و اعلام میدارد که حتی در سختیها، عشق به معشوق در دل او باقی خواهد ماند.
هوش مصنوعی: ای جان و جهان، نور و صدای تو را از جمال تو میبینم. من مانند یک گدا در درگاه زیباییات ایستادهام.
هوش مصنوعی: عشق تو فقط با قلبی خالص و پاک قابل درک است، قلبی که مانند صبح روشن باشد و نفس او از صداقت و صفا نشأت بگیرد.
هوش مصنوعی: چهرهات همچون نقش لطیفی است که هیچگاه از زیباییات پردهبرداری نشده و هیچکس نتوانسته راز آن را کشف کند.
هوش مصنوعی: بادهایی که از چین و شکنهای موهای تو برخیزند، به مانند دم عیسی، معجزهای را به نمایش میگذارند.
هوش مصنوعی: طوطیای که در باغ بهشت نمیتواند پیدا شود، شبیه تو که همچون سرو بلند و زیبا هستی، درخشش و شکوفایی خاصی داری.
هوش مصنوعی: با گریه و دلتنگی من همراه باش، چون هیچ چیز دیگر به اندازهی این احساسات درست و دلنشین نیست.
هوش مصنوعی: ما هستیم و دلی که مانند آینهای است، از آن هیچ چیزی جز خوبیها و مهربانیهای تو نمیتابد و زنگار نمیگیرد.
هوش مصنوعی: من در چشمانم جلوهای از گرد و غبار درگاه تو را به تصویر میکشم، زیرا این نشانی است از کسی که بر خاک پای تو قدم گذاشته است.
هوش مصنوعی: اگر تو هم مانند جان و جهان برایم وفادار بودی، جای تعجبی نبود که از تو توقع داشته باشم، چون من با دلی نگران و خسته به تو فکر میکنم.
هوش مصنوعی: این شبهای تاریک جدایی نیز سپری خواهد شد و نور روز وصال تو به روشنی خواهد درخشید.
هوش مصنوعی: تا زمانی که چشم قدرت دیدن داشته باشد، از خوشبختی تو هیچ دردی احساس نخواهد کرد، ابن یمین نیازی به دارو نخواهد داشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل تنگ مدار، ای ملک، از کار خدایی
آرام و طرب رامده از طبع جدایی
صد بار فتادست چنین هر ملکی را
آخر برسیدند به هر کام روایی
آن کس که ترا دید و ترا بیند در جنگ
[...]
ای خواجه، تو را در دل اگر هست صفائی
بر هستی آن چونکه تو را نیست ضیائی؟
ور باطنت از نور یقین هست منور
بر ظاهر آن چونکه تو را نیست گوائی؟
آری چو بود ظاهر تحقیق، ز تلبیس
[...]
ای ترک من امروز نگویی به کجایی
تا کس نفرستیم و نخوانیم نیایی
آنکس که نباید بر ما زودتر آید
تو دیرتر آیی به بر ما که ببایی
آن روز که من شیفتهتر باشم برتو
[...]
تا تو ز من ای لعبت فرخار جدایی
رفت از دل من خسته همه کام روایی
هر روز مرا انده هجران چه نمایی
هر روز به من برغم عشقت چه فزایی
ای کرده دلم سوختهٔ درد جدایی
از محنت تو نیست مرا روی رهایی
معذوری اگر یاد همی نایدت از ما
زیرا که نداری خبر از درد جدایی
در فرقت تو عمر عزیزم به سر آمد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.