پری رخا نکنی هیچ سوی بنده نگاه
چه کرده ام چه خطا شد بگو که چیست گناه
منم که دعوی عشق تو میکنم همه عمر
بسست سرخی و زردی اشک و چهره گواه
شکر که طوطی جانرا غذا دهد لب تست
زهی حلاوت لب لا اله الا الله
بخاک پای عزیزت که خضر را ماند
بر آب چشمه حیوانت رسته مهر گیاه
سفید شد همه کس را که حال ابن یمین
ز دست جور تو مانند خال تست سیاه
ز دست جور تو مسکین دلم پناهی خواست
بر آستان خودش شاه عهد داد پناه
سر ملوک جهان پادشه طغایتمور
که در پناه خدا باد با جلالت و جاه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره ی عشق و طلب محبت است. شاعر از معشوقش گلهمند است که چرا به او توجهی ندارد و از او میخواهد که بگوید چه گناهی مرتکب شده که چنین بیمحبت شده است. او بیان میکند که تمام عمرش عاشق معشوق بوده و نشانهای درد و غم را در چهرهاش دارد. شاعر از زیبایی لبهای معشوقش میگوید و اشاره میکند که بودن در کنار معشوق برایش مانند نوشیدن زهر حیاتبخش است. در نهایت، همه دردها و رنجهایش را به خاطر بیمحبتی معشوق میداند و به پناهگاه خداوند امیدوار است. این متن تصاویری از عشق، درد، و امید را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: بر چهره زیبای تو نمیتوانم هیچگاه نگاه کنم، چون نمیدانم چه کار کردهام یا چه خطایی انجام دادهام؛ بفرما که گناه من چیست؟
هوش مصنوعی: من به مدت طولانی ادعای عشق تو را میکنم، در حالی که چهرهام با اشکهای سرخ و زرد گواهی بر این ادعاست.
هوش مصنوعی: خوشا که زبان عشق و محبت، مانند طوطی، به جان من روح میبخشد و لبی که به ذکر "لا اله الا الله" مزین است، همچون غذایی شیرین، به من طراوت و شادابی میدهد.
هوش مصنوعی: به خاک پای محبوب تو، همانند خضر که بر آب چشمه حیات ایستاده است، محبت تو مثل گیاهی سرسبز و زنده است.
هوش مصنوعی: همه افراد به خاطر ظلم و ستم تو دچار غم و اندوه شدهاند، و حال ابن یمین به شدت تحت تأثیر این وضعیت قرار گرفته است، مانند خال سیاهی که بر روی پوست سفید نمایان میشود.
هوش مصنوعی: دل بیدرد من از ظلم تو به شدت آسیب دیده و به دنبال محلی برای آرامش است. نزد معشوق خودم رفتم و او به من وعده داد که حمایتم کند.
هوش مصنوعی: من برترین پادشاهان جهان هستم و تحت حمایت خدا قرار دارم، با شکوه و عظمت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سماع و بادهٔ گلگون و لعبتان چو ماه
اگر فرشته ببیند دراوفتد در چاه
نظر چگونه بدوزم؟ که بهر دیدن دوست
ز خاک من همه نرگس دمد به جای گیاه
کسی که آگهی از ذوق عشق جانان یافت
[...]
به فرخی و به شادی و شاهی ایران شاه
به مهرگانی بنشست بامداد پگاه
برآن که چون بکند مهرگان به فرخ روز
به جنگ دشمن واژون کشد به سغد سپاه
به مهر ماه ز بهر نشستن و خوردن
[...]
مگر که زهره و ما هست نعت آن دلخواه
که با سعادت زهره است و باطراوت ماه
سعادتی که همه در روان گشاید طبع
طراوتی که همه بر خرد ببندد راه
اگر چه در نسب آدم آفتاب نبود
[...]
ایا بهار من و عید نیکوان سپاه
چو ماه ز ابر همی تابی از قبای سیاه
بصید رفتی و پدرام بازگشتی شام
برنگ و بوی رخ و زلف خویشتن می خواه
میئی که وقت سحر زو نسیم گیرد گل
[...]
تو زاهدی و دو زلف تو آفتاب پرست
به سجده اید شما هر دو درگه و بیگاه
چرا دو چشم تو دیبای لعل پوشیدست
اگر نپوشند ای دوست زاهدان دیباه
ز راه گمشده را زاهدان به راه آرند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.