روزگاریکه بهجران توأم میگذرد
فلک آنروز مبادا که ز عمرم شمرد
هر چه بر خاطر من بگذرد از شرح نیاز
مردم چشم من از اشک بنم میسترد
من همانروز که دیدم رخ زیبای ترا
گفتم اینست که دل از غم او جان نبرد
بکرشمه نظری می بکند چشم خوشت
همچو آهوی رمیده که ز پس مینگرد
گل بدوران تو از حسن خود ار لاف زند
به نسیمی ز توأش باد صبا پرده درد
بسته زلف تو شد دل مزنش ناوک چشم
مرغ در دام چو افتاد برون می نپرد
چون بمیرم ز غمت زنده شوم بار دگر
گر بخاکم ز سر کوی تو بادی گذرد
نتوان تافت رخ از دوست که دشمن ز پی است
دل بدو گر نبرد راه طمع هم نبرد
گر نخورد ابن یمین بر ز وصالت چه عجب
تو سهی سروی و از سرو کسی بر نخورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر درباره غم دوری و عشق است. شاعر در آن به احساسات عمیق خود اشاره میکند و بیان میکند که روزهای سخت و پر از غم را که به خاطر جدایی معشوق میگذراند، تحمل میکند. او از زیبایی چهره معشوق صحبت میکند و میگوید که دیدن او همه غمها را فراموش کرده است. همچنین عواطف و دردهایش را در قالب طبیعت و تصویرسازیهای زیبا بیان میکند. در نهایت، شاعر به این موضوع اشاره دارد که حتی در مرگ نیز عشق او زنده خواهد ماند.
هوش مصنوعی: زمانی که دوری تو بر من میگذرد، امیدوارم که روزی که عمرم به پایان برسد، روزی نباشد که به خاطر این روزگار سخت به شمار بیاید.
هوش مصنوعی: هر چیزی که به ذهن من میرسد، از دلایل و نیازهای مردم، اشکهای من را پنهان میکند.
هوش مصنوعی: به محض اینکه صورت دلانگیز تو را دیدم، فهمیدم که عشق و غم دیگر برایم معنایی ندارد.
هوش مصنوعی: نزدیک تو نظری میاندازد، چشمت زیبا و شبیه آهو است که از ترس به پشت سر مینگرد.
هوش مصنوعی: اگر گل به زیباییاش در دوران تو افتخار کند و ادعا کند، نسیم تو به قدری دلنواز است که بوی آن تمامی دردها و غمها را با خود میبرد.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر موهای تو به تنگ آمده است، همانطور که وقتی پرندهای در دام گرفتار میشود، نمیتواند به آسانی از آن خارج شود و بیخیال پرواز کند.
هوش مصنوعی: وقتی که از غم تو بمیرم، دوباره زنده میشوم. حتی اگر به خاک بروم، بادی از سمت کوی تو خواهد وزید.
هوش مصنوعی: انسان نمیتواند چهرهی خود را از دوست بگرداند، زیرا دشمن در پی اوست. اگر دلش به سمت دوست نرود، دستکم نباید طمع و خیانت در دل داشته باشد.
هوش مصنوعی: اگر ابن یمین از وصل تو بینصیب مانده، تعجبی ندارد؛ زیرا تو مانند سرو بلند و خوشقد و قامت هستی و کسی از قد و قامت تو بهرهمند نشده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ملک العرش همه ملک به مسعود سپرد
کشور عالم، هر هفت برو بر بشمرد
جمله زنگار همه هند به شمشیر سترد
ملکت هند بد و سخت حقیر آمد و خرد
چیست آن جفت بهم ساخته همچون زن و مرد
چو فلک گرد بدورش فلک گرداگرد
از برین برف همی بارد و زیرین باران
برف گرم آید هر چند بود باران سرد
سرد و گرمش را چون نیک بیندیشی تو
[...]
همه خفتند و من دلشده را خواب نبرد
همه شب دیده من بر فلک استاره شمرد
خوابم از دیده چنان رفت که هرگز ناید
خواب من زهر فراق تو بنوشید و بمرد
چه شود گر ز ملاقات دوایی سازی
[...]
آخر ای خاک دلت خون دلم چند خورد
تن ناپاک تو تا کی تن پاکان شکرد
تا دلارام من اندر جگرت جای گرفت
هر شبی ناله من گرده گردون بدرد
روضه ای در تو نهادند که از تبت او
[...]
هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد
بیگمان عیب تو پیش دگران خواهد برد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.