و آن مشتمل است بر بیست فصل بتبرک بقول حق تعالی «ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا ما تین
فصل اول
در بیان حجت روح انسان از تعلق قالب و آفات آن
قال الله تعالی: «والعصر ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنو و عملوا الصالحات»
و قال النبی صلی الله علیه و سلم: «ان لله سبعین الف حجاب من نور و ظلمه»
بدانک چون روح انسان را از قربت و جوار رب العالمین بعالم قالب و ظلمت
آشیان عناصر و وحشت سرای دنیا تعلق میساختند بر جملگی عوالم ملک و ملکوت عبور دادند و از هر عالم آنچ زبده و خلاصه آن عالم بود با او یار کردند و باقی آنچ میگذاشتند از هر عالم یا دران نفعی بود یا ضری با آتش هم نظری میبود و تعلقی از بهر جذب منافع و دفع مضرات که روح انسان مجبول بران است که جذب منافع کند و دفع مضرات.
پس از عبور او بر چندین هزار عوالم مختلف روحانی و جسمانی تا آنگه که بقالب پیوست هفتاد هزار حجاب نورانی و ظلمانی پدید آمده بود چه نگرش او بهر چیز در هر عالم اگرچه سبب کمال او خواست بود حال را هر یک او را حجابی شد تا بواسطه آن حجب از مطالعه ملکوت و مشاهده جمال احد یت و ذوق مخاطبه حق و شرف قربت محروم ماند و از اعلی علیین قربت باسفل سافلین طبیعت افتاد.
آسوده بدم با تو فلک نپسندید
خوش بود مرا با تو زمانه نگذاشت
فبتنا علی رغم الحسود و بیننا
حدیث کطیب المسک شیب به الخمر
فلما اضاء الصبح فرق بیننا
و ای نعیم لایکدره الدهر
و بدین روزی چند مختصر که بدین قالب تعلق گرفت آن روح پاک که چندین هزار سال در خلوت خاص بیواسطه شرف قربت یافته بود چندان حجب پدید آورد که بکلی آن دولتها فراموش کرد «نسوا الله فنسیهم» و امروز هر چند بر اندیشد از ان عالم هیچ یادش نیاید. اگر نه بشومی این حجب بودی چندین فراموشکار نشدی و آن همه انس که یافته بود بدین وحشت بدل نکردی و جان حقیقی بباد ندادی . شعر
لولا مفارقه الاحباب ما و جدت
لها المنایا الی ارواحنا سبلا
نام انسان مشتق ازا نس بود که اول از حضرت یافته بود. گفتهاند «سمی الانسان انسانا لا نه انیس». حق تعالی چون از زمان ماضی انسان خبر میدهد او را بنام انسان میخواند «هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا» یعنی در حظایر قدس بود و بدین عالم نپیوسته بود «لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم» یعنی در عالم ارواح و چون بدین عالم پیوست و آن انس فراموش کرد نامی دیگرش مناسب فراموش کاری بر نهاد. و چون خطاب کند بیشتر بدین نامش خواند «یا ایها الناس» یعنی ای فراموشکار تابوک از ایام انسش با یاد آید. و گفتهاند «سمی الناس ناسا لا نه ناس» و از ینجامیفرمود خواجه را علیه الصلوه و السلام «و ذکر هم بایام الله» یعنی اینها را که بروزهای دنیا مشغولند یادشان ده از روزهای خدای که در جوار حضرت و مقام قرب بودند باشد که باز آن مهر و محبت در دلشان بجنبد دیگر باره قصد آشیان اصلی و وطن حقیقی کنند «لعلهم یتذکرون لعلهم یرجعون» اگر محبت وطن در دل بجنبد عین ایمان است که «حب الوطن من الایمان».
[و اگر قصد مراجعت کند و بهمان راه که آمده است باز گردد مرتبه ایقان است و اگر بوطن اصلی بازرسد مقام احسان است و اگر از وطن اصلی در گذردسر حد عتبه عرفان است و اگر آنجا توقف نکند و در پیشگاه بارگاه وصول قدم نهد درجه عیان است و بعد ازین نه حد وصف و عالم بیان است] و اگر آن محبت نجنبد و طلب مراجعت نکند و دل درین جهان بندد نشان بیایمانی است. «و لکنه اخلد الی الارض واتبع هواه فمثله کمثل الکلب» هر که درین حجب بماند و درد برداشت این حجبش نباشد در خسران ابدی «و العصر ان الانسان لفی خسر» بماند.
قسم یاد میکند که روح انسانی بواسطه تعلق قالب مطلقا بآفت خسران گرفتارست الا آن کسانی که بواسطه ایمان و عمل صالح روح را ازین آفات و حجب صفات قالبی خلاص دادهاند تابمقر اصلی آمدند.
و مثال تعلق روح انسانی بقالب و آفات آن چنان است که شخصی تخمی دارد اگر بکارد و پرورش دهد یکی صد تا هفتصد میشود و اگر آن تخم نکاردهم چنان از ان نوعی انتفاع بتوان گرفت ولیکن چون تخم در زمین اندازد و پرورش ندهد خاصیت خاک آن است تخم را بپوساند و آن استعداد انتفاع که دروی بود باطل کند.
پس تخم روح انسانی پیش ازانک در زمین قالب اندازند استعداد استماع کلام حق حاصل داشت چنانک از عهد «الست بربکم» خبر باز داد و اهلیت جواب «بلی» بازنمود اگرچه از بهر آن کردند این مزارعت تابینایی و شنوایی و گویایی که داشت یکی صد و هفتصد شود.
ولیکن تا این تخم روح را آب ایمان و تربیت عمل صالح بدو نرسیده است حال را در عین خسران است از ان بینایی و شنوایی و گویایی حقیقی محروم مانده و چون آب ایمان و عمل صالح تربیت بدورسد تخم برومند شود و از نشیب زمین بشریت قصد علو عالم عبود یت کند از درکات خسران خلاص یابد و بقدر تربیت و مدد که یابد بدرجات نجات که عبارت از ان جنات است میرسد. و اگر به دون همتی و ابله طبعی سربسبزه شجر گی فرود آرد و طلب ثمرگی نکند از اهل جنات و درجات گردد که «ان اکثر اهل الجنه البله» و اگر بمقام ثمرگی رسد که مرتبه معرفت است از جمله اهل الله و خاصته گردد. و اگر عیاذا بالله تخم روح آب ایمان و تربیت عمل صالح نیابد در زمین بشریت بپوسد و طبیعت خاکی گیرد مخصوص شود بخاصیت «ولکنه اخلد الیالارض واتبع هواه». در خسران ابدی بماند که «خالدین فیها ابدا»
و چون طفل در وجود میآید ابتدا هنوز حجب تمام مستحکم نشده است و نوعهد قربت حضرت است ذوق انس حضرت با او باقی است در حال که از مادر جدا میشود از رنج مفارقت آن عالم بمیگرید و هر ساعت که شوق غلبه کند فریاد و زاری برآورد و دل رنجور و جان مهجور او بزبان حال باحضرت ذوالجلال میگوید بیت
آن دل که تو دیدهای فکارست هنوز
وز عشق تو با ناله زارست هنوز
وان آتش دل بر سر کارست هنوز
و آن آب دو دیده برقرارست هنوز
هر لحظه آن طفل را بچیزی دیگر مناسب نظر حس او و خوش آمد طبع او مشغول میکنند و میفریبانند تا او آن عالم فراموش میکند و با این عالم انس میگیرد دیگر باره چون فرا گذارندش پیل هندوستان بخواب بیند باردیگر بسر گریه و زاری بازشود.
و این معنی در شب ز بادت افتد زیرا که بروز نظر او بمحسوسات مشغول شود و در شب مشغولی کمتر بود گریه و زاری بیشتر باشد بیت
آمد شب و بازگشتم اندر غم دوست
هم با سر گریهای چشمم را خوست
از خون دلم هرمژه کز پلک فروست
سیخی است که پارهجگر بر سر اوست
مادر مهربان پستان در دهان طفل نهد ذوق شیر بکام او رسد بتدریج با شیر انس میگیرد و انس اصلی فراموش میکند. تا بحد بلاغت رسیدن کار او انس گرفتن است با عالم محسوس و فراموش کردن عالم غیب و از ینجاست که بچه هر چیز باندک روزگار پرورش یابد و بمصالح خویش قیام تواند نمود و بکمال جنس خویش رسد و قوت یابد و جثه تمام کند و بچه آدمی بچهل سال بکمال خود رسد و بپانزده سال بحد بلوغ رسد و مدتی باید تا بمصالح خویش قیام تواند نمود. بدان سبب که آدمی بچه را انس با عالمی دیگر بوده است و ذوق آن مشرب یافته است و بار فراق آن عالم بر جان اوست با این عالم آشنا نمیتواند شد و خو فرا این عالم نمیتواند کرد الا بروزگار دراز تا بتدریج خو از عالم علوی باز کند و خو فرا عالم سفلی کند و ذوق مشارب غیبی فراموش کند و ذوق مشارب حسی بازیابد. آنگه یک جهت این عالم شود که تا در عالم دورنگی غیب و شهادت باشد نشو و نمای زیادتی نکند و بکمال خویش نرسد چون از ان عالم بکلی فراموشی پدید آید بسی حیله و مکر در جذب منافع و دفع مضرات بیندیشد که هیچ حیوان و شیطان بدان نرسد.
اما حیوانات چون از عالمی دیگر خبر ندارند یک جهت این عالم باشند جملگی همت بر مصالح خویش صرف کنند و بشهوتی تمام باستیفای لذات حسی مشغول شوند زود پرورش یابند و بکمال خود رسند.
لقمه با بیم جان زند آهو
زان ندارد شکنبه و پهلو
غرض آنک روح انسانی تا بر ملک و ملکوت روحانی و جسمانی گذر میکند و بقالب انسانی تعلق میگیرد و آلت جسمانی را در افعال استعمال میدهد هر دم و نفس که از وی صادر میشود حمله موجب حجب و بعد و ظلمت میباشد و سبب حرمان روح از عالم غیب میگردد تا از ان عالم بکلی بیخبر شود و گاه بود که هزار مخبر خبر میدهد که تو وقتی در عالم دیگر بودهای قبول نکند و بدان ایمان نیارد.
اما طایفهای را که منظوران نظر عنایتاند اثر آن انس که با حضرت عزت یافته بودند با ایشان باقی مانده باشد. اگر چه بخود ندانند که وقتی در عالم دیگر بودهاند ولکن چون مخبری صادق القول بگوید اثر نور صدق آن مخبر و اثر آن انس بیکدیگر پیوندد هر دو دست در گردن یکدیگر آورند زیرا که هر دو همولایتی اند یکدیگر را بشناسند اثر آن موافقت بدلها رسد جمله در حال اقرار کنند.
فیالجمله هر کجا از آن انس چیزی باقی است تخم ایمان است به دیر و زود ایمان تواند آورد. و هر کرا آن انس منقطع شدهاست و در دل او با عالم غیب بکلی بسته شده ایمان ممکن نیست «سوا علیهم ا انذرتهم ام لم تنذرهم لایومنون. ختمالله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم غشاوه و لهم عذاب عظیم»
و بعضی بندگان باشند که حق تعالی حجاب از پیش نظر ایشان بر گیرد تا آن جمله مقامات که عبور کردهاند از روحانی و جسمانی بازبینند. و گاه بود که در وقت تعلق روح بقالب بعضی را از نسیان محفوظ دارند اظهار قدرت و اثبات حجت را تا از ان مقام اول که در بدایت تعلق بر جملگی موجودات میگذشت تا بصلب پذر رسیدن و به رحم مادر پیوستن و بدین عالم آمدن جمله بر خاطر دارد و نصب دیده او بود.
چنانک شیخ محمد کوف رحمهالله در نیسابور حکایت کردی که شیخ علی موذن را دریافته بود که او فرمود مرا بریادست که از عالم قرب حق بدین عالم میآمدم روح مرا بر آسمانها میگذرانیدند. بهر آسمان که رسیدم اهل آن آسمان بر من بگریستند گفتند دیگر باره بیچارهای را از مقام قرب بعالم بعد میفرستند و از اعلی باسفل میآورند و از افراخنای حظایر قدس بتنگنای زندان سرای دنیا میرسانند. بران تاسفها میخوردند و بر من میبخشودند. خطاب عزت بدیشان رسید که مپندارید فرستادن او بدان عالم از راه خواری اوست بعز خداوندی ما که در مدت عمر او دران جهان اگر یکبار بر سر چاهی دلوی آب در سبوی پیرزنی کند او را بهتر از آنک صدهزار سال در حظایر قدس بسبوحی و قدوسی مشغول باشد. شما سر در زیر گلیم «کل حزب بمالدیهم فرحون» بکشید و کار خداوندی من بمن بازگذارید که «انی اعلم مالاتعلمون» و صلیالله علی محمد و آله اجمعین.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: متن شامل بیست فصل درباره روح انسان و تاثیرات آن بر وجود مادّی و دنیایی است. در فصل اول، به بیان رابطه روح با جسم و حجابها و آفات آن پرداخته شده است. این نوشته به نقل آیات قرآن و احادیث نبوی اشاره دارد و توضیح میدهد که روح انسان از عالم قرب خداوند به دنیای مادی تعلق میگیرد و در این فرایند، حجابهایی از نور و ظلمت بر او تحمیل میشود که او را از درک جمال الهی و قربت محروم میکند. انسان در این دنیا با فراز و نشیبهای مختلفی روبرو میشود و این حجابها مانع از آن میشوند که او به یاد عالم اصلی خود بیفتد.
متن به مثالهایی از کشاورزی و چرخه زندگی نیز اشاره دارد و میگوید که روح انسانی تا زمانی که با ایمان و عمل صالح تغذیه نشود، در حالت خسران است. رابطه انسان با عالم غیب و احوال او در زمان تولد و مراحل رشد فکری و روحانی نیز مورد بحث قرار گرفته است. در نهایت، ضرورت ایمان و آگاهی نسبت به آنچه که انسان فراموش کرده، مورد تأکید قرار میگیرد تا به مقام حقیقی خود برسد و از حجب و آفات رهایی یابد.
هوش مصنوعی: این متن شامل بیست فصل است و به این نکته اشاره دارد که اگر از شما بیست نفر صبور باشید، میتوانید بر دشمنان پیروز شوید.
هوش مصنوعی: من تو را میشناسم و تو را به خاطر دارم. احساسات و تجربیات تو در قلب من جا دارد.
هوش مصنوعی: در توضیح اهمیت روح انسان، باید گفت که روح از قیود و مشکلات جسم متمایز است و بهنوعی فراتر از آنها قرار دارد.
هوش مصنوعی: خداوند در این آیه میفرماید: «به عصر سوگند که انسانها همیشه در ضرر هستند، مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای نیک انجام دادهاند.»
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام، صلی الله علیه و سلم، بیان فرمودند که خداوند هفتاد هزار حجاب از نور و تاریکی دارد.
هوش مصنوعی: بدان که وقتی روح انسان از نزدیکی و همسایگی خداوند به دنیای مادی و ظلمت میآید، احساس جدایی و دوری میکند.
هوش مصنوعی: عناصر و موجودات ناامیدی و ترس را در این دنیا به وجود میآوردند و توانسته بودند از تمام عالمهای مادی و معنوی عبور کنند. از هر عالم، بهترین و خالصترین نکات آن را با خود همراه میکردند و باقی موارد از هر عالم یا به نفع بود یا زیانی داشت که شبیه آتش بود. این فرآیند مربوط به جذب منافع و دفع ضررهاست که روح انسان به طور طبیعی به سمت آن متمایل است. انسان تمایل دارد که منافع را جذب کند و از مضرات دوری کند.
هوش مصنوعی: پس از اینکه او از مسیری طولانی به دنیای مختلف روحانی و جسمانی عبور کرد و به مرحلهای رسید که در آن هفتاد هزار حجاب از نور و تاریکی به وجود آمد، هر نگاهی که به هر چیز در هر یک از این عوالم داشت، اگرچه نشانهای از کمال او بود، به نوعی برایش تبدیل به حجاب شد. این حجابها مانع از فهم عوالم ملکوت، مشاهده جمال حق و لذت از نزدیک شدن به خداوند شد و او را از مقام عالیاش به پایینترین مرتبههای طبیعت فرستاد.
هوش مصنوعی: من در کنار تو احساس آرامش میکردم، اما ستارهها این خوشحالی را بر نتابیدند و زمانه به من اجازه نداد که همچنان در این حال بمانم.
هوش مصنوعی: ما بر سر دوستیامان با وجود حسادتها استوار شدیم و گفتوگویمان مانند بوی خوش عطر است که مستی را به دل میآورد.
هوش مصنوعی: زمانی که صبح میدرخشد، بین ما جدایی انداخت و چه نعمت بزرگی است که زمان قادر به کدر کردن آن نیست.
هوش مصنوعی: در این چند روز مختصر که به این فرم تعلق گرفت، آن روح پاک که سالها در خلوت خاص و نزدیک به خداوند بوده، به قدری حجاب بر خود انداخت که آن مقامهای عالی را کاملاً فراموش کرد. امروز هر کس به آن عالم بیندیشد، هیچ چیز از آن به یادش نمیآید. اگر این حجابها نبود، کسی اینقدر فراموشکار نمیشد و آن همه دوستی که با خداوند داشت، به این وحشت بدل نمیگشت و جان حقیقی خود را به باد نمیداد.
هوش مصنوعی: اگر جدایی دوستان و عزیزان نبود، مرگ هرگز راهی برای رسیدن به روح ما پیدا نمیکرد.
هوش مصنوعی: نام انسان از واژه «انس» گرفته شده و به معنای همراهی و دوستی است. گفتهاند که چون خداوند از گذشته انسان خبر میدهد، او را «انسان» میخواند. به این معنا که انسان در عوالم قدسی وجود داشت و به این جهان نیامده بود. وقتی در این دنیا وارد شد، نامی جدید که مناسب فراموشی او باشد بر او گذاشته شد. بنابراین، وقتی خداوند به انسان خطاب میکند، بیشتر او را با نام «ناس» صدا میزند، یعنی ای فراموشکار. همچنین، در مورد انسانها گفته شده که باید از روزهای خدا و یاد خداوند آگاه شوند تا محبت و رابطهشان را با وطن اصلی خود باز یابند و در دلشان احساسی دوباره از عشق به وطن ایجاد شود، چرا که عشق به وطن نشانهای از ایمان است.
هوش مصنوعی: اگر فردی تصمیم به بازگشت بگیرد و به همان راهی که آمده برگردد، به مرتبه ایقان رسیده است. اما اگر به وطن اصلی خود بازگردد، در مقام احسان خواهد بود. اگر از وطن اصلی نیز عبور کند، به حد عتبه عرفان دست مییابد. اگر در آنجا توقف نکند و به پیشگاه الهی قدم بگذارد، به درجه عیان خواهد رسید و از آن نقطه به بعد دیگر حد و وصفی ندارد و قابل بیان نیست. اما اگر کسی محبت واقعی را در دل نداشته باشد و به بازگشت فکر نکند و به دنیا وابسته شود، نشانه بیایمانی اوست. در این زمینه، او به مانند سگی میماند که به زمین چسبیده و دنبال خواستههای نفسانی خود است. هر کس در این حجب باقی بماند و درد ببیند، ولی نتواند از این حجب رهایی یابد، در زیان ابدی خواهد بود.
هوش مصنوعی: او قسم میخورد که روح انسانی به خاطر پیوستگی به جسم و ماده به شدت در معرض زیان و خسارت است، مگر افرادی که به واسطه ایمان و انجام کارهای نیک، روح خود را از این آسیبها و موانع جسمانی رها کرده و به جایگاه اصلی خود بازگشتهاند.
هوش مصنوعی: روح انسانی مانند دانهای است که اگر کاشته و به خوبی پرورش داده شود، میتواند ثمرات بسیاری به بار آورد. اگر دانه را نکارد، میتوان به نوعی از آن بهرهمند شد، اما اگر دانه در خاک بیفتد و پرورش داده نشود، به خاطر خاصیت خاک، دانه فاسد میشود و آن پتانسیل و استعداد بهرهوری که در آن وجود داشت، از بین میرود.
هوش مصنوعی: قبل از آنکه روح انسان به بدن خاکی وارد شود، توانایی شنیدن کلام حق را داشته و در زمان «آلست بربکم» (عهد ازلی) پاسخ «بلی» را به نمایش گذاشته است. این امر به خاطر استعدادهایی است که او از قبل داشته و به همین دلیل در دوران مادی زندگی خود متوجه بینش، شنوایی و گویاییاش میشود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که روح آدمی تحت تأثیر ایمان و تربیت اعمال نیک قرار نگیرد، در حالتی زیانآور باقی میماند و از بینایی، شنوایی و گویایی حقیقی محروم میگردد. اما وقتی که آب ایمان و عمل صالح به این روح برسد، آن تخم روحی رشد میکند و قصد علو و تعالی در مسیر بندگی را دارد. در این صورت، از مشکلات و زیانها رهایی مییابد و به درجات نجات که همان بهشتها هستند، دست مییابد. اگر فرد به واسطه سستی همت و نادانی، به دنیای مادی چنگ بزند و به دنبال ثمرات معنوی نرود، در زمره افراد سادهلوح بهشت میشود. اما اگر به مقام معرفت و حقیقت برسد، از خاصان و نزدیکان خداوند خواهد بود. در صورتی که این روح، از آب ایمان و تربیت اعمال نیک محروم بماند، در دنیای مادی به انحطاط میافتد و به ویژگیهای خاکی و زمینی دچار میشود، و نتیجهاش زندگی در خسران دائمی خواهد بود.
هوش مصنوعی: هنگامی که کودک به دنیا میآید، هنوز حجابها به طور کامل شکل نگرفتهاند و نزدیکی به خداوند احساس میشود. این نزدیکی باعث ایجاد احساس خوشی در دل اوست. اما به محض جدا شدن از مادر، به خاطر دلتنگی برای آن عالم، شروع به گریه میکند. هر زمان که شوق و longing او افزایش یابد، فریاد و زاری میکند و دل و جان او به شکلی غیرکلامی با خداوند سخن میگوید.
هوش مصنوعی: دل کسی که تو میشناسی هنوز در فکر و خیال است و هنوز به خاطر عشق تو با ناله و زاری همراه است.
هوش مصنوعی: آتش عشق در دل هنوز شعلهور است و اشکها در چشمانم همچنان جاری است.
هوش مصنوعی: هر لحظه زندگی کودک به چیزی سرگرم میشود که با حواس او سازگار و مورد پسندش است و او را جذبه خود میگیرد تا از آن دنیای دیگر غافل شده و با دنیای کنونی آشنا شود. سپس باز هنگامی که او در خواب میبیند، مانند فیل هندوستان، دوباره گریه و زاریاش آغاز میشود.
هوش مصنوعی: این موضوع در شب به انسان دست میدهد، زیرا در طول روز انسان مشغول مشاهده چیزهای ملموس است، اما در شب که مشغلهها کمتر است، احساسات و اندوه بیشتری به سراغش میآید.
هوش مصنوعی: شب فرا رسید و من دوباره به یاد دوست غمگین شدم و با گریه سرم را پایین انداختم و چشمهایم را به خواب بردم.
هوش مصنوعی: از اشکهایم که مانند قطرات خون بر گونههایم میریزد، در واقع نشاندهندهی دردی عمیق است که بر دل دارم، مانند سیخی است که بر روی زخمهایم نشسته و یادآور رنجی است که متحمل میشوم.
هوش مصنوعی: مادر با مهربانی، پستان را در دهان کودک قرار میدهد تا او به تدریج با طعم شیر آشنا شود و به آن وابسته گردد. در این مدت، کودک ارتباط خود با دنیای غیر محسوس را فراموش میکند. تا زمانی که به مرحله بلوغ برسد، این فرآیند آشنایی با دنیای ملموس ادامه دارد و او میتواند به خواستهها و نیازهای خود پاسخ دهد. انسانها معمولاً تا چهل سالگی به کمال میرسند و در پانزده سالگی به بلوغ فکری میرسند، اما برای اینکه بتوانند از خود مراقبت کنند، زمان لازم است. چون انسان در دوران کودکی با دنیایی دیگر آشنا بوده و از آن لذت برده است، بنابراین زمان طولانی لازم است تا بتواند کاملاً با این دنیا سازگار شود و تجربیات معنوی خود را فراموش کند و به دنیای مادی عادت کند. در این صورت، او به جای تمرکز بر جنبههای معنوی، باید با واقعیتهای مادی و چالشهای آن روبهرو شود و برای تأمین منافع و دوری از مشکلات، تلاش کند؛ امری که فراتر از ظرفیت حیوانات و شیطانهاست.
هوش مصنوعی: حیوانات چون از دنیای دیگر اطلاعی ندارند، تمامی توجهشان را صرف منافع خود میکنند و به طور کامل در پی ارضای لذتهای حسی هستند. این باعث میشود که خیلی زود رشد کنند و به کمال خود برسند.
هوش مصنوعی: آهو وقتی در خطر جان خود قرار میگیرد، به سختی و با احتیاط لقمهای میخورد و این موضوع نشان میدهد که در شرایط دشوار، حتی نیازهای اصلی هم باید با احتیاط و دقت بیشتری تأمین شوند.
هوش مصنوعی: هدف این است که روح انسانی زمانی که به دنیای مادی و دنیای روحانی وارد میشود و به بدن انسانی وابسته میگردد، از ابزارهای جسمانی خود در کارهای مختلف استفاده میکند. در هر لحظه که از او عمل یا حرکتی صادر میشود، موجب حجاب و فاصله و تاریکی میگردد و باعث میشود که روح از دنیای غیب محروم شود و به طور کامل از آن عالم بیخبر بماند. حتی ممکن است بارها اطلاعاتی به او برسد که نشاندهنده حضور او در عالمی دیگر است، اما او این مطلب را قبول نکند و به آن ایمان نیاورد.
هوش مصنوعی: اما گروهی وجود دارند که به لطف و عنایت خداوند، آثار دوستی و نزدیکی با مقام والای او در دلشان باقی مانده است. هرچند ممکن است خودشان به یاد نیاورند که در دنیای دیگری بودهاند، اما وقتی شخصی راستگو و معتبر درباره این موضوع صحبت میکند، تأثیر صداقت او و آن پیوند عاطفی باعث میشود که هر دو به هم نزدیکتر شوند. زیرا هر دو به نوعی همشهری و همخون هستند و یکدیگر را درک میکنند. اثر این هماهنگی باعث میشود که همه آنها در نهایت به این موضوع اذعان کنند.
هوش مصنوعی: به طور خلاصه، هر جا که محبت و انس وجود داشته باشد، نشانهای از ایمان نیز خواهد بود که میتواند به تأخیر یا زودی به وجود آید. اما اگر این محبت و انس قطع شود و دل شخص به طور کامل از عالم غیب جدا گردد، دیگر ایمان در او ممکن نیست. همچنان که در آیات قرآن آمده، خداوند بر دلها و گوشها و چشمانشان پوششی قرار داده و برای آنها عذابی بزرگ در نظر گرفته است.
هوش مصنوعی: برخی از بندگان خداوند ممکن است از دیدن برخی حقایق محروم شوند، اما در مواقعی حق تعالی حجاب را از جلوی چشمانشان برمیدارد. در این صورت، آنها میتوانند تمامی مراحل روحانی و جسمانی که از سر گذراندند را دوباره مشاهده کنند. همچنین، در مواقعی که روح بر برخی افراد تعلق میگیرد، خداوند آنها را از فراموشی محفوظ میدارد و قدرت خود و حضور دلیل قطعی را به آنان نشان میدهد. این افراد میتوانند تمامی مراحل زندگی خود را، از لحظهای که به همه موجودات تعلق گرفتند تا زمان رسیدن به صلب پدر و پیوستن به رحم مادر و ورود به این دنیا، در خاطر داشته باشند و همه این مراحل برایشان واضح باشد.
هوش مصنوعی: شیخ محمد کوف روایت میکند که در نیسابور با شیخ علی موذن ملاقات کرده است. او میگوید که زمانی که روحش از عالم قرب حق به این دنیا میآمد، آن را به آسمانها میبردند. هر بار که به آسمانی میرسید، اهل آن آسمان بر او میگریستند و میگفتند که دوباره این فرد بیچاره از مقام قرب به عالم پائین فرستاده شده و از نعمتهای حیات پاک به زندان دنیا آوردهاند. این افراد بسیار متأسف بودند و به او رحم میکردند. سپس به آنها خطاب شد که نباید فکر کنند فرستادن او به این دنیا نشانهی خُفت اوست. بلکه بر اساس عزت خداوند، در مدت عمرش اگر یک بار بر سر چاهی آب برای پیرزنی بیاورد، بهتر از این است که صدها سال در عالم قدس مشغول عبادت باشد. آنها باید یادشان باشد که هر گروهی به راه خود مشغول است و خداوند بهتر از همه چیز را میداند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.