گنجور

 
بلند اقبال

دل در آن طره ی گره گیر است

جای دیوانه زیر زنجیر است

چشم او گر بود غزال اما

مژه اش همچوچنگل شیر است

تیره شد آینه رخش از خط

آه ما را ببین چه تأثیر است

بکش ای شوخ اگرکشی ما را

زآنکه آفت بسی به تأخیر است

روی ار دیر از برم زود است

آیی ار زود بر سرم دیر است

دل من گر خراب شدغم نیست

که کنون مستحق تعمیر است

عاشقی کار هر سری نبود

امر یزدان و حکم تقدیر است

مرنه گویند هست کج منقار

مرغکی کش خوراک انجیر است

همچومن هر که شد بلنداقبال

پیش تیر نگار نخجیر است

 
sunny dark_mode