کجا طلعت مه چو روی توباشد
کجا نکهت گل چوبوی توباشد
نه کان بدخشان چو لعل تو دارد
نه خورشیدرخشان چوروی توباشد
چو دیدم که زلف تو شد همچو چوگان
همی خواهدم دل که گوی تو باشد
زند فاخته برسر سروکو کو
هم او در پی و جستجوی توباشد
به یک جرعه از پا در انداخت ما را
چه صهباست کاندر سبوی تو باشد
به شیرین کلامی شدم شهره از آن
که حرفم همه گفتگوی تو باشد
بلند این چنین گشته اقبالم از آن
که روی دل من به سوی تو باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذابیت معشوق سخن میگوید. شاعر از مکانهایی صحبت میکند که نمیتوانند مانند چهره محبوبش زیبا باشند و به توصیف ویژگیهای خاص او میپردازد. او به زلف معشوق که به شکل چوگان درآمده اشاره میکند و از دل خود میگوید که به دنبال اوست. همچنین، شاعر از تأثیرات معشوق بر زندگیاش حرف میزند و نشان میدهد که صحبتهایش فقط درباره محبوبش است. در نهایت، شاعر ابراز میکند که دلش همیشه به سوی معشوق است و این امر سبب خوشبختی اوست.
هوش مصنوعی: کجا میتوان کسی را یافت که زیبایی چهرهاش همچون تو باشد و کجا بویی از گل باشد که به خوشبوئی تو نزدیک باشد؟
هوش مصنوعی: نه جواهر بدخشان به زیبایی توست و نه هیچ خورشیدی به درخشش چهره تو میرسد.
هوش مصنوعی: وقتی دیدم که موهای تو مانند چوبهای بازی چوگان شده، میخواهم دلم را به تو بسپارم تا مثل گوی این بازی باشد.
هوش مصنوعی: زند فاخته بر بالای درخت سرو، به این معناست که فاخته در جستجوی توست و در پی تو حرکت میکند.
هوش مصنوعی: با یک نوشیدنی کوچک ما را از پا درآورد، چه نوشیدنی خوشمزهای که در ظرف تو موجود است.
هوش مصنوعی: به خاطر خوشزبانیام معروف شدم، زیرا هر چیزی که میگویم تنها نشانهای از گفتوگوهای تو است.
هوش مصنوعی: از زمانی که دل من به سمت تو گرایش پیدا کرده، بخت و اقبال من به طرز عجیبی بالا رفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.