گنجور

 
بلند اقبال

ز غم هر دم دل خون دیده ام خونبارتر گردد

چوخونم کم شود از دل غمم بسیار تر گردد

دلم چون چشم بیمار تو بیمار است و هر ساعت

که بیندچشم بیمار تو رابیمارتر گردد

مگر خورشید رخشانی که چشمم چون جمالت را

ببیندتار گردد چون نبیند تارتر گردد

می آرد مستی اندر بردن دلچشم مست تو

ز می چندانکه گردد مست تر هشیار تر گردد

دلا در عشق اگر پرمایه ای افتادگی بگزین

درخت افکنده سرتر گردد ار پربارتر گردد

ز من دلجوئی افزون تر کند چشم تو در مستی

بلی چون ترک مست ازمی شود خونخوارتر گردد

به دیدار جمال خودعزیز وسرفرازش کن

بلند اقبال رامپسند کز این خوارتر گردد

 
sunny dark_mode