ننمود غنچهات آنقدر ادب اقتضای تاملم
که ز بوی گل شنود کسی اثر ترانهٔ بلبلم
به خیال مستی نرگست نشدم قدحکشگلشنی
که ترنگ شیشه به دل نزد ز شکست طره سنبلم
ز مقابل تو ضروریام شده ننگ تهمت دوریام
ادب امتحان صبوریام به قفا نشانده کاکلم
نگهی بهانهٔ نازکن، در خلدم از مژه بازکن
که نیازمند محرفی ز کمین تیغ تغافلم
زتصنع من و ما مگو، اثرم ز وهم وگمان مجو
به تحیری نشدم فرو که بیان رسد به تغافلم
خم دستگاه قد دو تا، به چه طاقتم کند آشنا
مکن امتحان اقامتم که ز سر گذشته، این پلم
به فنا بود مگر ایمنی، زکشاکش غم زندگی
که فتاده بر سر عافیت ز نفس غبار تسلسلم
غم ناقبولی ما ومن بهکه بشمرم من بیخبر
که به رنگ شیشهٔ سرنگون دل آب بردهٔ قلقلم
قدمی درین چمن از هوس نگشود ممتحن طلب
که دلیل رفتن دل نشد به هزار جاده رگ گلم
چقدر ز منظر بینشان شده شوق مایل جسم و جان
که رسیده تا فلک این زمان خم مایههای تنزلم
من بیدل از در عاجزی به کجا روم چه فسون کنم
ز شکست جرات بال و پر قفس آفرین توکلم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر، به عواطف و احساسات عمیق خود نسبت به معشوق میپردازد و از ناتوانیاش در بیان عشق و احساساتش میگوید. او به زیباییهای معشوق و تأثیر آنها بر روح و جان خود اشاره میکند و از ناتوانی در مقابله با غم و رنج زندگی صحبت میکند. شاعر به تلاش برای حفظ احترام و ادب در عشق اشاره کرده و نسبت به دوری معشوق احساس ننگ و ناامیدی میکند. همچنین، او از سعی در فرار از مشکلات و غمها صحبت میکند و نشان میدهد که حتی در زیباییهای طبیعت نیز، احساساتش تحت تأثیر معشوق قرار دارد. در نهایت، او از ناتوانیاش در پرواز و رهایی از قفس غمها یاد میکند.
هوش مصنوعی: غنچهات آنقدر زیبا و باادب نیست که باعث شود کسی از بوی گل صدای آواز بلبلی را بشنود.
هوش مصنوعی: در دنیای خیالی عشق و زیبایی، به خاطر دلربایی چشمان تو، دلم را به شراب و شادی سپردهام. این در حالیست که دلم نمیتواند از درد شکست بند گیسوی تو رهایی یابد.
هوش مصنوعی: از وقتی که تو از پیش من دوری کردی، احساس خجالت و ننگ بر من غالب شده است. این دوریات امتحانی برای صبر و ادب من شده و موهایم را به عقب ریخته است.
هوش مصنوعی: به من نگاهی بینداز و با ناز خود مرا متوجه کن، چون در درونم آرزویی پنهان دارم و از تو انتظار دارم که با یک اشاره، به راز دلم پی ببری.
هوش مصنوعی: از تظاهر و مصنوعی بودن من و تو چیزی نگو، اثر من را از خیال و گمان نخواه. من در حیرت نیستم که سخن به نادیده گرفتن من برسد.
هوش مصنوعی: هر بار که به قامت زیبای تو نگاه میکنم، طاقت و تحمل من به پایان میرسد. مرا در آزمونی نگذار که دیگر از آن عبور کردهام و دوباره به آن برنگردم.
هوش مصنوعی: اگر آرامش و ایمن بودن نبود، زندگی پر از غم و مشکلات میشد که بر خوشی و آرامش حاکم است و نفس من را ملول و خسته کرده است.
هوش مصنوعی: غم ناشی از نپذیرفتن ما و من را به چه کسی بگویم؟ من خودم بیخبرم و دلم مانند شیشهای شکسته، آبی از قلقلی را از دست داده است.
هوش مصنوعی: شخصی به دلیل اشتیاقی که دارد، در این باغ قدمی برنداشته و در امتحان زندگی، دلیل رفتن قلبش به سمت آرزوها و عشق را نیافته است، حتی با وجود اینکه مسیرهای زیادی را طی کرده است.
هوش مصنوعی: چقدر اشتیاق جسم و روح من از دیدگاه بینشان به سمت بالا متمایل شده که این حال و هوا به گردآفریدی رسیده است.
هوش مصنوعی: من از روی ناتوانی نمیدانم به کجا بروم و چگونه از مشکلات خود سخن بگویم. جرات پرواز از قفس را ندارم و فقط به توکل خودم متکی هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.