گنجور

 
مجیرالدین بیلقانی

آن دل که ز غم خون شد اگر به بیند

بنشیند و دامن ز غمت در چیند

بر خون من اگر نشست را بگزیند

برخیزد مشتریش چون بنشیند

 
sunny dark_mode