گنجور

 
 
 
ازرقی هروی

هر روز بتم با دگری پیوندد

با وی گوید حدیث و با وی خندد

گر من نفسی شادزیم نپسندد

مردم دل خویش بر چنین کس بندد ؟

مجیرالدین بیلقانی

گر یار به خون تو کمر در بندد

ای دل مکن آنچه از تو خرد نپسندد

گر خون گریم نهان تو بیرون خوش باش

من گریم به بود که دشمن خندد

اوحدالدین کرمانی

هر دل که درو دُرّ معانی بندد

ایذای چنین طایفه را نپسندد

این گریهٔ صوفیان ندانی از چیست

در ماتم آن کس که برایشان خندد

مولانا

شیرین سخنی در دل ما میخندد

بر خسرو شیرین سخنی می‌بندد

گه تند کند مرا و او رام شود

گه رام کند مرا و او می‌تندد

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
سعدی

نه هر که زمانه کار او دربندد

فریاد و جزع بر آسمان پیوندد

بسیار کسا که اندرونش چون رعد

می‌نالد و چون برق لبش می‌خندد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه