باش تا پنجهٔ ناهید زند زخمه به چنگ
آورد اختر ما دامن مقصود به چنگ
خوش دلیها رسد از شاخ هوس گوناگون
آرزوها دمد از باغ امل رنگارنگ
نور پاک احدی رفع کند ظلمت شرک
خلقپاک بشری محوکند نقشهٔ جنگ
هرکه را تیر و کمانی بود از غمزه به کف
نزند بر دل صاحب نظران تیر خدنگ
قهر نادان نکند آبروی علم به گور
دست ظالم نزند شیشهٔ انصاف به سنگ
بعد ازین دلبر بیمهر به رغم دل ما
ازتعمد نکند سوی رقیبان آهنگ
نکند بار دگر یار، جفا از سر قهر
نکشد بار دگر ناله بهار از دل تنگ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به ابراز امیدواری و آرزوهای دلنشین میپردازد. او از پدیدههای طبیعی و احساسی همچون عشق و آرزوها سخن میگوید و ابراز میکند که نور حقیقت میتواند ظلمت ناشی از نادانی و خشونت را از بین ببرد. در نگاه شاعر، باید از ظلم و بیعدالتی دوری کرد و به دوستی و محبت گرایش پیدا کرد. او به این موضوع نیز اشاره میکند که نباید به دشمنی و قهر ادامه داد و از بدرفتاریها با محبوب دلآشوبی پرهیز کرد. در نهایت، شاعر آرزو دارد که دیگر بار دلشکستگی و رنج بر اوحاکم نشود.
هوش مصنوعی: بگذار تا ناهید با دقت و زیبایی آثارش را بر ما بزند و ستارهٔ زندگیمان به هدفی که میخواهیم نزدیکتر شود.
هوش مصنوعی: دلهای شادمانی از تیرگیهای آرزوهای مختلف به دست میآید، مانند گیاهانی که در باغی رنگارنگ رشد کرده و از هوسها نشأت میگیرند.
هوش مصنوعی: نور خالص و روشنایی خداوند، ظلمت و تاریکی شرکت را از بین میبرد و وجود انسانهای پاک را از نقشههای جنگ و نزاع حذف میکند.
هوش مصنوعی: هر کسی که تیر و کمانی در دست دارد، نمیتواند با غمزهای که به دل عاقلان میزند، دل آنها را هدف قرار دهد.
هوش مصنوعی: نادانی نمیتواند علم را آبرودار کند و به گور، ظلم نمیکند. در نتیجه شیشه انصاف هم با سنگ آسیب نمیبیند.
هوش مصنوعی: پس از این، معشوق بیمحبت ما با وجود دلتنگیمان به طور عمدی به سوی رقبایش نخواهد رفت.
هوش مصنوعی: نکند که باز هم دوست از روی قهر به من آسیب بزند و دل تنگم را دوباره به نالههای بهاری وادار کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر کش ای تُرک و بیکسو فکن این جامه جنگ
چنگ بر گیر و بنه درقه و شمشیر از چنگ
وقت آن شد که کمان افکنی اندر بازو
وقت آنست که بنشینی و برداری چنگ
دشمن از کینه بر آمد به کمینگاه مرو
[...]
دو سعادت به یکی وقت فراز آمد تنگ
یکی از گردش سال و یکی از شورش جنگ
ما از این هر دو به شکر و به ثنا قصد کنیم
زانکه انده شد و شادی سوی ما کرد آهنگ
ماه نوروز دگر بار به ما روی نمود
[...]
برکش ای ترک بر اسب طرب و شادی تنگ
که زمستان شد و نوروز فراز آمد تنگ
باد نوروزی با باغ همی صلح کند
من و تو هر دو چرا بیهده باشیم به جنگ
سبز رنگ است ز سبزه سر کوه و لب جوی
[...]
ای سنایی نشود کار تو امروز چو چنگ
تا به خدمت نشوی و نکنی قامت چنگ
سر سرهنگان سرهنگ محمد هروی
که سر آهنگان خوانند مر او را سرهنگ
آنکه روی همه هشیاران آمد به شتاب
[...]
عشق اگر باز گرفتی ز گریبانم چنگ
خونِ دل برمژه از دیده نبودی آونگ
رنگ پوشیدم و هم رنگ نمی شد با من
هم بینداختمش نه منم اکنون و نه رنگ
تا دل و دیده نخواهند و نبینند به کس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.