نگه کن بدان زشتخو جانور
نهاده به زانوی خمیده سر
سر و سینه کوتاه و زانو دراز
ز خبث اندر آن سینه بنهفته راز
دراز و سرازیر وکج،دستو پاش
چو آب جدا گشته از آبپاش
جدا از همه کوشش و علم و کار
جز از دام گستردن و از شکار
نگه کن که او دام می گسترد
سر رشتهها سوی هم میبرد
کنون نوبت تار گستردن است
ز بالا سوی زیر نخ بردن است
به جهد و به سرعت ز بهر شکار
بهم بسته هفتاد و هشتاد تار
سپس نوبت پود افکندن است
همه نیتش زود افکندن است
نگه کن که چون پود را نیک بست
به آب دهان و به پا و به دست
بسان یکی بندباز دلیر
فرا رفت بالا، فرو جست زیر
در آن گوشهٔ کلبه از بهر صید
درآویخت ز اندیشه ، صد بند و قید
وزآن پس به دالان تاریک خویش
فرو رفت در فکر باریک خویش
صبورانه در گوشهٔ دامگاه
نشیند چو زاهد در آرامگاه
تو گویی مگر کرده او خدمتی
به خلق جهان باشدش منتی
مگس بهر کسب خورش با نشاط
نگه کن که پرواز کرد از بساط
سر و روی خود شستن آغاز کرد
پر و بال مالید و پرواز کرد
به سعی و به کوشش به هرگوشهای
شود تا فراز آورد توشهای
طنینش چنان مینماید ز دور
که از پهنهٔ دشت، بانگ چگور
به هرگوشهای از پی توشه گشت
بر آن گوشهٔ شوم ناگه گذشت
زمام مگس را گرفت احتیاج
کشیدش به بنگاه کین و لجاج
بر آن دیولاخ خطرخیز جای
که خف کرده آن افعی دیوپای
بر آن کنج تاریک و ناخوش مکان
کمینگاه سلطان جولاهکان
نگر چون درافتاد مسکین مگس
در آن دام و آن درتنیده قفس
مگس بهر روزی به تیمار جفت
شود روزی آن که آسوده خفت
چو دزد، ازکمینگاه بیندکه صید
نگونسار گشت اندر آن بند و قید
خرامان سوی صید خود بگذرد
چه حاجت که دیگر شتاب آورد
بداند کزان اوستادانه فخ
مگس چه؟ که جان برنیارد ملخ
بهآرامی از تارها بگذرد
بهصد خشم سوی مگس بنگرد
فریسه بلرزد به خود زان نگاه
خروشان و جوشان شود بی گناه
خروشیدنی زار و جوشیدنی
تلاشیدنی سخت وکوشیدنی
بههر دم شود مرگ نزدیکتر
همان تار امّید باریکتر
رسد جانور تا به نزد اسیر
زمانی بر او بنگرد خیر خیر
پیاپی بدان دست و پای درشت
زند بر سر و مغز بیچاره مشت
پس آنگه شود پهن و زشت و دژم
بچسبند ناگه شکم بر شکم
مگس نالهٔ الامان می کشد
حرامی ز جسمش روان می کشد
چو لختی مکد زان تن زنده خون
رها سازدش بسته و سرنگون
رها سازدش تا به وقت دگر
دمادم ازو خون مکد جانور
مکد قطره قطره ز خون شکار
که عیشش پیاپی بود خوشگوار
به مرگش نبخشد ز سختی رفاه
در اشکنجه بگذاردش دیرگاه
گرش خون بجایست کی غم بود
بباید که رامش دمادم بود
ندانم کی این غم به پایان رسد
کی این درد بیحد به درمان رسد
که تا ذره ای در مگس هست قوت
شود بهرهٔ بدکنش عنکبوت
وزان پس کز اوکام دل برد سیر
فشاندش چون پرکاهی به زیر
رود همره باد نعش مگس
سرانجامهر چیز باد است و بس!
چو صیاد فارغ شد ازکار خویش
شود، وارسی گیرد از تار خوبش
بههرگوشهتاری که گردیدهسست
بیاراید و سازدش چون نخست
سپسخوشدل و شاد وگردنفراز
شود نرم نرمک به کاشانه باز
بودراضیاز صنعت و کار خویش
زگیتی، وزان گرم بازار خویش
بود خرم از نظم و آیین دهر
که یابد از او مرد هشیار بهر
ز نظم جهانست مسرور و شاد
ز قانون و آزادی و عدل و داد
که هشیار مردم تواند مدام
ز حرص افکند نوع خود را به دام
مثل عنکبوت است و اعیان اساس
یکی دیدهای خواهم اعیانشناس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، شاعر به توصیف یک عنکبوت و رفتارهایش میپردازد. او به زشتی و زبونی این جانور اشاره میکند و چگونگی شکار و دامگستردن او را به تصویر میکشد. عنکبوت با دقت و سرعت، تارهای خود را میتند و در کمین طعمهاش مینشیند. مگسی که به دام او گرفتار میشود، متوجه خطر شده و تلاش میکند تا فرار کند، اما سرانجام در دام میافتد و به عذاب میافتد. شاعر به زندگی مگس و گرفتار شدنش در تار عنکبوت نیز اشاره میکند، جایی که او برای ادامه حیاتش تن به مرگ میدهد. در پایان، شاعر نتیجه میگیرد که هر چیز در این دنیا سرانجام به سرنوشت خود میرسد و این چرخهی زندگی و مرگ همواره ادامه دارد. کل این توصیف به نوعی به جهانبینی و فلسفهی هستی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: به اطراف خود نگاه کن، موجود زشت و بدهیاتی را میبینی که بر زانوی خمیدهاش سر گذاشته است.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف حالت ظاهری و باطنی شخصی میپردازد. گفته میشود که فرد دارای سر و سینهای کوچک و زانوهایی بلند است، که این ویژگیها نمادین از درون او پردهبرداری میکند. در واقع، در این جسم ظاهری، رازهایی پنهان و منفی نهفته است که به شخصیت و ماهیت واقعی او اشاره دارد.
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف حالتی میپردازد که فردی در وضعیتی دشوار و ناخوشایند قرار دارد. او ممکن است به عنوان مثال، در وضعیتی نامرتب و بینظم به نظر برسد و اعضای بدنش هم مانند آبی هستند که از آبپاش خارج شده و از هم جدا شدهاند. این تصویر به نوعی به احساس بیهدف بودن و رهایی از نظم و ترتیب اشاره دارد.
هوش مصنوعی: به جز تلاش و دانش و کار، هیچ چیز دیگری اهمیت ندارد جز اینکه دام بگسترانیم و شکار کنیم.
هوش مصنوعی: بنگر که او دام میاندازد و رشتهها را به هم میپیوندد.
هوش مصنوعی: حالا وقت آن رسیده که تار را پهن کنیم و از بالا به سمت پایین نخ بکشیم.
هوش مصنوعی: در تلاشی پرشتاب برای شکار، هفتاد و هشتاد رشته را به هم گره زدهاند.
هوش مصنوعی: سپس نوبت به بافتن نخ میرسد و هدف از این کار، سریع و بیدرنگ بافتن است.
هوش مصنوعی: نگاه کن که چگونه نخ را به خوبی با آب دهان و با پا و دست محکم میکنند.
هوش مصنوعی: همچون یک بندباز شجاع، به ارتفاعات بالا رفت و سپس به سرعت به پایین آمد.
هوش مصنوعی: در گوشهٔ کلبه، به خاطر شکار، اندیشههایی به وجود آمده که در آنها صدها بند و قید وجود دارد.
هوش مصنوعی: سپس به دالان تاریک خود رفت و در افکار عمیقش غرق شد.
هوش مصنوعی: به آرامی و صبر در یک گوشه مینشیند، مانند زاهدی که در محل آرامش خود حضور دارد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که او با انجام این کار، خدمت بزرگی به مردم جهان کرده و حالا برای این کار از کسی توقع قدردانی و تشکر دارد.
هوش مصنوعی: مگس را برای به دست آوردن خوردنی با نشاط و دقت نگاه کن، زیرا به خاطر شادمانی از یکنواختی میپرد.
هوش مصنوعی: شستوشوی صورت و سرش را شروع کرد و بعد بالهایش را تمیز کرد و پرواز کرد.
هوش مصنوعی: با تلاش و کوشش، در هر نقطهای که بروی، میتوانی بار و توشهای برای خود جمعآوری کنی.
هوش مصنوعی: صدای او از دور به قدری واضح و پرطنین است که گویی از دوردستهای دشت به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: در هر گوشهای به دنبال تو میگشتم، ناگهان در آن مکان بدی با تو مواجه شدم.
هوش مصنوعی: مگس چون به نیازمندی افتاد، به جایی رفت که در آن کینه و لجاجت وجود داشت.
هوش مصنوعی: در آن مکان خطرناک و ناامن که آن افعی بزرگ پنهان شده است.
هوش مصنوعی: در آن گوشهی تیره و نامطبوع، پناهگاه پادشاهی که دستفروشان و بیکاران در آن جا هستند، قرار دارد.
هوش مصنوعی: ببین چگونه مگس بیچاره در دام افتاده و در قفس گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: مگس به دنبال جفت خود میگردد و روزی به خواب آسودهای خواهد رسید.
هوش مصنوعی: همانطور که دزد از پناهگاه خود میبیند که شکارش در دام و بند افتاده، به تماشا مینشیند.
هوش مصنوعی: آن که به آرامی و با وقار به سوی شکارش میرود، نیازی به شتاب کردن ندارد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فخر کردن و خود را بالا بردن در برابر یک شخص یا چیز کمارزش (مانند مگس) بیمعناست. زیرا در نهایت، ارزش واقعی به چیزهای بزرگتر و مهمتر (مانند جان ملخ) بستگی دارد. به عبارت دیگر، نباید به چیزهای ناچیز فخر کرد، بلکه باید به ارزشهای واقعی و عمیقتر توجه داشت.
هوش مصنوعی: با احتیاط از تارها عبور کند و با خشم به مگس نگاه کند.
هوش مصنوعی: ببر از شدت خشم و قدرتش میلرزد و به شدت تحت تأثیر نگاه خروشان و خشمگین قرار میگیرد، در حالی که خود هیچ گناهی ندارد.
هوش مصنوعی: صدایی مملو از غم و ناله، تلاشی پر از جوش و خروش و کوششی عمیق و سخت.
هوش مصنوعی: با هر لحظه، مرگ به ما نزدیکتر میشود و امیدمان روز به روز کمرنگتر میشود.
هوش مصنوعی: یک جانور به نزد اسیر میآید و لحظاتی به او نگاه میکند. در این لحظه، تنها به خیر و نیکی فکر میکند.
هوش مصنوعی: او مدام با دست و پای بزرگش بر سر و مغز کسی که نمیتواند دفاع کند، ضربه میزند.
هوش مصنوعی: سپس بدن چاق و زشت و ناراحت میشود و ناگهان شکمها به هم چسبیده میشوند.
هوش مصنوعی: مگس با ناله و فریاد فریاد میزند که نجاتم بده، و در عین حال فردی شرور و فاسد از جسم او خون میکشد.
هوش مصنوعی: وقتی برای مدتی از آن جسم زنده غافل شویم، خون از آن جدا میشود و آن را به زمین میریزد.
هوش مصنوعی: اجازه بده آن را رها کند تا در زمان دیگری، بیوقفه از او خون نگیرد و جانش را آسیب نرساند.
هوش مصنوعی: با احتیاط و آرامی خون شکار را نریز، زیرا او لذتها و خوشیهای زیاد و پیوستهای را تجربه کرده است.
هوش مصنوعی: در لحظاتی که زندگی بر او سخت میگذرد، حتی مرگ هم نمیتواند او را از این سختیها رهایی بخشد و او را به آرامش برساند. او در برابر شکنجهها و مشکلات، مدت زیادی را تحمل میکند.
هوش مصنوعی: اگر خون هم به جای اشک بریزد، باز هم غم و اندوهی نیست؛ بلکه باید همیشه شاد و سرمست بود.
هوش مصنوعی: نمیدانم کی این اندوه تمام میشود و کی این درد بیپایان درمان مییابد.
هوش مصنوعی: اگر در مگس حتی یک ذره قدرت باشد، آن وقت عنکبوت از بدیهایش بهرهمند خواهد شد.
هوش مصنوعی: پس از آنکه دلش از او دور شد، او را مانند پرکاهی به زیر انداخت.
هوش مصنوعی: همه چیز در این دنیا به مرور زمان از بین میرود و در نهایت همه چیز به باد و فراموشی سپرده میشود. حتی بزرگترین و مهمترین موجودات نیز در نهایت به سرنوشت مگس دچار میشوند.
هوش مصنوعی: وقتی صیاد از کار خود فارغ میشود، شروع به بررسی توری که برای شکار کشیده بود میکند.
هوش مصنوعی: در هر گوشهای که تار به هم پیچیده و به هم ریخته شده، آن را زیبا کن و مانند روز اولش بساز.
هوش مصنوعی: سپس با دل خوش و شاداب، آرام آرام به خانهاش بازمیگردد.
هوش مصنوعی: او از کار و هنرش راضی است و از زندگی و مشغلههای خود در دنیا خوشنود است.
هوش مصنوعی: زندگی با نظم و قوانین خود شاداب است و تنها انسانهای آگاه میتوانند از آن بهره ببرند.
هوش مصنوعی: شادی و خوشحالی او از نظم و ترتیبی است که در جهان حاکم است و از قوانین، آزادی و عدالت قدردانی میکند.
هوش مصنوعی: افراد زیرک و آگاه میتوانند همواره از حرص و طمع خود جلوگیری کنند و مانع شوند که نوع بشر به مشکلات دچار شود.
هوش مصنوعی: مثل عنکبوت، بنیاد و اساس همه چیز را به هم متصل کرده است. من میخواهم کسی را ببینم که به عمق و حقیقت این اتصالها واقف باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.