به ماه سفندار یک سال شید
بتابید بر یاسمین سپید
نشسته هنوز از ستم دست، دی
ز ابرو برافشاند خورشیدخوی
گره شد گلوگاه باد شمال
هوای دژم را نکو گشت حال
بهصد رنگ، سیمرغ زربن کلاه
بزد تیر در چشم اسفند ماه
گدازید برف و بتابید شید
بجوشید سبزه، بجنبید بید
دو ده روز از آن پیش کاید بهار
فریبنده خورشید شد گرم کار
به دستان خورشید و زرق سپهر
بهاری پدیدار شد خوبچهر
بزد برگک تر سر از شاخ خشک
پر از مشک شد زلفک بیدمشگ
دو سه روز شب گشت و شب روز شد
گل پیشرس گلشنافروز شد
نگار بهار و عروس چمن
گل یاسمین زیور انجمن
به یک ماه از آن پیش کایّام اوست
برآمد ز مغز و برون شد ز پوست
بخندید بر چهر خورشید، روز
به شب خفت پیش مه دلفروز
ندانست کایدون نه هنگام اوست
که برجای می زهر در کام اوست
به ناگه طبیعت برآمد ز خواب
فروخفت خورشید و برشد سحاب
بغرید باد از برکوهسار
بیفتاد ناژو و خم شد چنار
زمانه خنک طبعی آغاز کرد
طبیعت به سردی سخن ساز کرد
بیفتاد برف و بیفسرد جوی
سیه زاغ در باغ شد بذلهگوی
سراسر بیفسرد و پژمرد باغ
همان پیشرس گوهر شبچراغ
شکرخند نازش به کنج لبان
بیفسرد و دشنامش اندر زبان
چنین است پاداش زود آمدن
به امّید باطل فرود آمدن
من آن پیشرس غنچهٔ تازهام
که هرجا رسیده است آوازهام
من آن نوگل برگ جان خوردهام
به غفلت فریب جهان خوردهام
سبک راه صد ساله پیمودهام
به بیگاه رخساره بنمودهام
به خون گرمی روزبشکفتهام
ز دمسردیشببهخون خفتهام
ز بیآبی عرف پژمردهام
ز سرمای عادات افسردهام
نبوده در ایام یک روز شاد
نخندیده در باغ یک بامداد
مرا دیر شد روز و بگذشت کار
تو روز جوانی غنیمت شمار
بهار جوانیت سرسبز باد
دلت خرم و خاطرت نغز باد
همی باش خندان درین بوستان
ز تو شاد و خرم دل دوستان
که من زین جهان چشم برداشتم
لبان بستم و مژه برکاشتم
بهار مرا کرد گیتی خزان
بهار منا نوبت تو است هان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیباییهای بهار و تأثیر آن بر طبیعت میپردازد. شاعر به عواطف و حال و هوای فصل بهار اشاره کرده و به زیباییهای گلها و درختان و شادیهایی که این فصل به ارمغان میآورد، میپردازد. همچنین، شاعر از فراز و نشیبهای زندگی و احساس پژمردگی و ناامیدی میگوید و به لزوم بهرهبرداری از جوانی و شادی تأکید میکند. در نهایت، به جوانان توصیه میشود که از لحظات خوش زندگی خود لذت ببرند و بهار جوانی را غنیمت شمارند.
هوش مصنوعی: در ماه سفندار، یک سال منتظر باشید تا نور عشق و زیبایی بر گل یاس سفید بتابد.
هوش مصنوعی: هنوز آثار ستم و ظلم بر چهره او باقی مانده است، در حالی که از دی، خورشید با زیبایی خود به او نگاهی میکند.
هوش مصنوعی: باد شمال گلوگاه خود را گره زده و حال و هوای تلخ را بهتر کرده است.
هوش مصنوعی: سیمرغ با صد رنگ و زیبایی، تیر را در چشم اسفند ماه فرود میآورد.
هوش مصنوعی: برفها ذوب میشوند و خورشید تابش میکند، سبزهها شروع به رشد میکنند و بیدها به حرکت در میآیند.
هوش مصنوعی: دو ده روز پیش، بهار فریبندهای آغاز شد که در آن خورشید به گرمی مشغول فعالیت است.
هوش مصنوعی: با تابش خورشید و زیبایی آسمان، چهرهای زیبا در بهار نمایان شد.
هوش مصنوعی: برگ تازهای از شاخهی خشک بیرون آمد و به خاطر عطر خوشش، مانند زلفی از گل بیدمشک شد.
هوش مصنوعی: چند روزی گذشت و شب به روز تبدیل شد، و گل به شکوفایی و زیبایی در باغ پرداخت.
هوش مصنوعی: عشق بهار و زیبایی چمن، مانند گل یاسمن زینت بخش مجلس است.
هوش مصنوعی: چند ماه قبل، زمانی که او در اوج خود بود، مانند نور از دل تاریکی بیرون آمد.
هوش مصنوعی: به آفتاب لبخند بزنید و شب را در کنار ماه زیبا سپری کنید.
هوش مصنوعی: او نمیدانست که این زمان، زمان مناسبی نیست و او در حال نوشیدن زهر است.
هوش مصنوعی: ناگهان طبیعت از خواب بیدار شد، خورشید غروب کرد و ابرها برخاستند.
هوش مصنوعی: باد به شدت از بالای کوهها گذشته و باعث شده که درخت چنار خم شود و به حالت ناژو (نازک و ضعیف) دربیاید.
هوش مصنوعی: زمانه، با حالتی ملایم و خنک شروع به کار کرده و طبیعت نیز به تدریج به رفتار سرد و بیروحی گرایش پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: برف بارید و آب در جوی سیاه یخ زد. زاغ در باغ شروع به شوخی و مزاح کرد.
هوش مصنوعی: تمام باغ پژمرده و بیروح است، مانند ستارهای که در شب میدرخشد و در نهایت محو میشود.
هوش مصنوعی: لبخند شیرین او بر گوشه لبانش به قدری زیباست که هیچ کس نمیتواند از آن دل بکند و در عین حال، کلام تلخ او در زبان دیگران تنها به دشنام و زخم میانجامد.
هوش مصنوعی: پاداش زود رسیدن به جایی که امیدی بیاساس وجود دارد، این است که به نتیجهای ناامیدکننده دست پیدا میکنیم.
هوش مصنوعی: من گل نویی هستم که همه جا صدایم را شنیدهاند.
هوش مصنوعی: من مانند گلی هستم که جوانیام زیر سایه مشکلات و ناملایمات از بین رفته و به راحتی فریب دنیا را خوردهام.
هوش مصنوعی: من سالها راهی را طی کردهام و در این مسیر، در لحظههای ناب زندگیام چهرهام را به دیگران نشان دادهام.
هوش مصنوعی: من با شور و هیجان روز به زندگی ادامه میدهم، اما در شب که سرما و سستی میآید، به حالت غم و اندوه فرومیروم.
هوش مصنوعی: از بیآبی و ناامیدی روحی دچار اندوه شدهام و از سردی عادتهای زندگی به غم و افسردگی افتادهام.
هوش مصنوعی: در هیچ یک از روزها لحظهای شاد و خندان را تجربه نکردهام و در هیچ صبحی در باغ لبخندی نزدهام.
هوش مصنوعی: زمانم به سر آمده و عمرم طی شده است، اما تو باید روزهای جوانی خود را ارزشمند بشماری و از آنها بهرهبرداری کنی.
هوش مصنوعی: بهار جوانی تو همیشه شاداب و سرسبز باشد، دلات شاد و خاطراتات زیبا و دلنشین باشد.
هوش مصنوعی: به خندیدن در این باغ ادامه بده، زیرا دوستیها از دل شاد و خوشحال تو خوشحال میشوند.
هوش مصنوعی: من از این دنیا چشم پوشیدم، سخن را نگفتم و به حالت خاموشی و تماشا مشغول شدم.
هوش مصنوعی: بهار باعث شده که جهان برای من مانند خزانی باشد. اکنون زمان تو فرارسیده است، توجه کن!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.