صبا شبگیرکن از خاورستان
به آذربایجان شو، بامدادان
گذر کن از بر کوه سهندش
عبیرآمیز کن پست و بلندش
بچم بر ساحل سرخاب رودش
بده از چشم مشتاقان درودش
غبار وادیش را تاج سر کن
سرابش را ز آب دیده تر کن
به هر سنگی که نقش عشق دیدی
ز هر خاکی که بوی خون شنیدی
به زاری گریه کن بر آن سیهسنگ
به جای ما ببوس آن خاک گلرنگ
سوی آذرگشسب آنگه گذر کن
در آن آتشکده خاکی به سر کن
چو دیدی اندر آن ایوان مطموس
روان کیقباد و جان کاوس
بگو ای شهریاران جوانبخت
سزای افسر و شایستهٔ تخت
نه این اقلیم آذربایجان بود؟!
که فرخ نام آن «شاه آستان» بود!!
شهنشاهان اکباتان و استخر
همیجستند ازین در، عزت و فخر
بهسالی یک کرت بیرون شدندی
نیایش را به این خاک آمدندی
به عهد کورش اینجا جیشگه بود
قراولگاه و اردوگاه شه بود
کنون از بازی شاه و وزیرش
به چنگ یاغیان بینم اسیرش
فرو پیچیده دست زورمندش
به خاک افتاده بالای بلندش
زده دست خیانت بر زمینش
به خون آغشته جسم نازنینش
شده دانشورانش زینت دار
پلنگانش زبون گرگ و کفتار
به یکره کنده شد چنگال تیزش
سترون گشت خاک مردخیزش
به جز خون جوانان رشیدش
نروید لاله از خاک امیدش
به جز خونابهٔ قلب حزینش
نبینی نقش غیرت بر زمینش
غرابی رفته در باغی نشسته
بهجای بلبلی، زاغی نشسته
چو شیرانرا فرامش گشت شیری
کند روباه حیلت گر دلیری
صمد خان باکدامین چشم بیند
که جای شاه کیخسرو نشیند
بدرّد کوه اگر جای پلنگی
به سنگی برجهد روباه لنگی
بسوزد باغ اگر جای تذروی
نشیند خربطی برشاخ سروی
صبا زانجا به سوی ری گذر کن
وزیران را ز کار خود خبر کن
بگو شادان، دل غمناکتان باد
دوصد رحمت بهجانپاکتان باد
بیاکندید چشم مرد و زن را
فرو بستید بار خویشتن را
زکفدادید ملکی را که خورشید
به ایران دیده بود از عهد جمشید
اگر ایران شود باغ جنانی
نبیند همچو آذربایجانی
شما این ملک را معیوب کردید
خداتان اجر بخشد خوب کردید!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر، با تصویری از آذربایجان و گذشته افتخارآمیز آن، به توصیف زیباییها و فرهنگ غنی این سرزمین میپردازد. او از صبا (نسیم) میخواهد که به آذربایجان برود و یاد عزیزان و جانباختگان را گرامی بدارد. شاعر به از دست رفتن عظمت و افتخار آذربایجان و به زنجیر کشیده شدن آن توسط یاغیان اشاره میکند و از خیانت و نابودی فرهنگ و دانش در این دیار گله میکند. در نهایت، او به وزیران و مقامات میگوید که باید به وضعیت کشور توجه کنند و از آنچه بر سر آذربایجان آمده است، آگاه شوند. شاعر با اندوه از حال و روز زمین و مردم این سرزمین مینالد و از عدم توجه به تاریخ و فرهنگ غنی ایران انتقاد میکند.
هوش مصنوعی: باد صبحگاهی، از شرق به آذربایجان برو و صبح زود به این منطقه برس.
هوش مصنوعی: عبور کن از کنار کوه سهند و عطر خوشی را بر ارتفاعات و پست و بلندیهای آن پخش کن.
هوش مصنوعی: بچهام را بر کنار رود سرخاب بگذار و از چشمان منتظران برایش سلام بفرست.
هوش مصنوعی: غبار و نشانههای دلشورهاش را با زیبایی و احترام در سرش بگذار و خیالش را با اشکهایم مرطوب کن.
هوش مصنوعی: در هر سنگی که اثر عشق را مشاهده کردی و در هر خاکی که بوی خون را حس کردی، متوجه شو که داستانی پنهان وجود دارد.
هوش مصنوعی: به دلسوزی و اندوه گریه کن برای آن سنگ تاریک، و به جای ما آن خاک گلرنگ را ببوس.
هوش مصنوعی: به سمت آذرگشسب برو و در آن آتشکدهای که خاکی است، اقامت کن و زمان بگذران.
هوش مصنوعی: وقتی در آن ایوان خالی کیقباد و جان کاوس را دیدی، متوجه خواهی شد که آنها نیز روزگاری در اوج بودند.
هوش مصنوعی: ای شهریاران خوشبخت، بگویید که شایستهٔ تاج و تخت هستید.
هوش مصنوعی: آیا این سرزمین آذربایجان نبود؟ که نام نیک آن "شاه آستان" بود؟
هوش مصنوعی: سلطانان اکباتان و استخر همواره از این در به دنبال عزت و افتخار بودند.
هوش مصنوعی: در سالی، یک بار نیایشگران از آسمان فرود میآیند و به این زمین میآیند.
هوش مصنوعی: در زمان کوروش، این مکان محل استراحت و نگهبانی لشکر و سپاه بود.
هوش مصنوعی: اکنون از بازی شاه و وزیرش، به دست یاغیان مشاهده میکنم که او اسیر شده است.
هوش مصنوعی: دست قوی او به زمین کشیده شده و بالای بلندش روی زمین افتاده است.
هوش مصنوعی: دست خیانت بر زمین او افتاده و بدن نازنینش به خون آغشته شده است.
هوش مصنوعی: دانشوران او به مانند زینت پلنگان شدهاند و زبان گرگ و کفتار را به کار میبرند.
هوش مصنوعی: چنگال تیز او به یکباره قطع شد و زمین پرثمر او بیثمر شد.
هوش مصنوعی: لالههای سرخ باغ امید او تنها با خون جوانان دلیرش رشد میکنند و بدون فداکاری آنها، این امید به بار نمینشیند.
هوش مصنوعی: جز آثار غم و اندوه دلش، هیچ نشانهای از غیرت و شجاعتش بر زمین نمیبینی.
هوش مصنوعی: یک کلاغ در باغی نشسته و به جای بلبل، که معمولاً صدای خوشی دارد، خود را جای او جا زده است.
هوش مصنوعی: وقتی شیران قدرت و شجاعت خود را فراموش کنند، روباه به کمک حیله و نیرنگ خود، به جرات و دلیری میپردازد.
هوش مصنوعی: صمد خان با کدام چشم میبیند که شاه کیخسرو در کجا مینشیند؟
هوش مصنوعی: اگر کوهی آسیب ببیند، هیچ نشانی از پلنگی که بر روی سنگ بپرد وجود ندارد، اما روباهی که لنگ است به خاطر این آسیب نتواند به راحتی حرکت کند.
هوش مصنوعی: اگر در باغی که درخت سرو دارد، میوهای ناپسند و بیارزش مانند خربزهای ناسالم و نامناسب قرار بگیرد، بهتر است که آن باغ بسوزد.
هوش مصنوعی: باد به آنجا برو و به وزیران خبر بده که از کار خود آگاه شوند.
هوش مصنوعی: بگویید خوشحال باشید، امیدوارم دلهای غمگینتان خوش شود و به جان پاکتان دو صد رحمت نازل گردد.
هوش مصنوعی: بیا و نگاه مرد و زن را بگیر و بار خود را بر دوش بگذارید.
هوش مصنوعی: شما ملتی را از دست دادید که خورشید در ایران آن را از زمان جمشید دیده بود.
هوش مصنوعی: اگر ایران به بهشتی تبدیل شود، هیچ منطقهای مانند آذربایجان نخواهد بود.
هوش مصنوعی: شما این سرزمین را خراب کردید و امیدوارم که خداوند پاداش خوبی به شما بدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.