شنیدهای تو که سنجر به عمد یا به خطا
بزد به سینه سر خیل شاعران تیری
بلی معزی کش بود در جگر پیکان
نبست لب ز ثنا گرچه بود دلگیری
نماند شاعر از آن زخم تا به سال دگر
ولی بماند به سنجر بزرگ تشویری
*
*
زمانه نیز مرا زد به سینه چندین تیر
که نیست بهر علاجش به دست تدبیری
زمانه گویم و اهل زمانه را خواهم
زمانه را نبود قدرتی وتاثیری
...............................
...............................
گذشت عهد جوانیم زیرپنجهٔ شاه
چو زیر پنجهٔ شیری ضعیف نخجیری
...............................
...............................
بجای آنکه نهد زخم کهنه را مرهم
ز زخمهای نو انگیخت خشم و تکدیری
به بینوایی و حرمان من نشد خرسند
ولیک نوع ستمهاش یافت توفیری
ز درد و رنج کمان شد قدم بسان کسی
که بسته آرزوی خوبش بر پر تیری
گماشت بر من و بر عرض من سفیهی چند
ازین دروغزنی، فاسقی، زبونگیری
نبشته این پی رسواییم مقالاتی
کشیده آن پی بدنامیم تصاویری
گرفته سیم و زر از... و کرده هجو بهار
هجای گندهتر از گندنایی و سیری
علو قدر مرا اینت برترین برهان
که... راست ز من وحشتی و تشویری
...............................
...............................
اگرچه زخم زبان مولم است، لیک خوشم
از آنکه نیست درین ترهات تاثیری
مرا که دامان از آفتاب پاکتر است
سیاه رو نکند تهمتی و تکفیری
کسی که شصت بهارش گذشت کج نکند
رهش، نه سردی مهری نه گرمی تیری
ز عهد باز نگردم ز خوف دشنامی
ز گفته دست نشویم به سوء تعبیری
به ترک دوست نگویم به هیچ تهدیدی
به راه غیر نپویم به هیچ تحذیری
به پیشگاه جلال خدا معاذالله
نکردهام گنهی کآوردم معاذیری
نه زبن حسودان در آرزوی تحسینی
نه زین عوانان در انتظار تقدیری
بهرغم سنت دیرین و راه و رسم مهان
نداشت..... حرمت چو من پیری
.. ... .. ... ...... .. .. ...... ..
..............................
هر آنچه پند بدادم نداشت آثاری
هرآنچه موعظه کردم نکرد تاثیری
بسی حقایق گفتم، ولیک در بر...
نبود یکسره جز حیلتی و تزویری
نهراست گفت و نه گفتار بنده داشت بهراست
جز آن که شد تلف از عمر ما مقادیری
به ماه بهمن گفتم یکی قصیده که بود
ز راه و رسم بزرگی، بزرگ تصویری
گر آن سخنها بر سنگ خاره گشتی نقش
شدی ز سنگ عیان پاسخی و تقریری
گمانم آن که برنجید نیز از آن سخنان
چو بود منتظر مدحتی ز نحریری
یکی نگفت بهار است شهره در فن خویش
چنان که هست بهرکشوری مشاهیری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شامل یک شعر است که به احساسات و تجربیات شاعر در مواجهه با درد و ستم زمانه اشاره دارد. شاعر به زخمهایی که از سوی زمان و مردم به او وارد میشود، معترض است و از عدم تأثیر پندها و موعظههایش سخن میگوید. او تأکید میکند که حتی اگر به او آسیب برسد، همچنان به اصول خود پایبند خواهد ماند و از راه خود خارج نخواهد شد. همچنین شاعر از عدم توجه جامعه به حقایق و کماهمیتی که برای او قائلند، ابراز ناراحتی میکند و اشاره دارد که او به رغم مشکلات و ناهماهنگیها، قدر و ارزش خود را نشناخته میبیند. در نهایت، او به استمرار بیان حقیقت و عدم ترس از انتقادات اشاره دارد.
هوش مصنوعی: آیا شنیدهای که سنجر به طور عمدی یا به اشتباه، تیری به سینهی گروهی از شاعران زد؟
هوش مصنوعی: بله، معزی (شاعر) در دل خود پر از درد و ناخرسندی است، اما زبانش به ذکر خوبیها و ستایش نمیخورد و هیچگاه از ثنا گفتن باز نمیماند.
هوش مصنوعی: شاعر از آن زخم تا سال بعد بهبود نیافت، اما در دل سنجر بزرگ، یک تشویق و انگیزه باقی ماند.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به نظارت و مدیریت بر افکار و احساسات اشاره دارد. نشان میدهد که انسانها باید به دقت به آنچه که در درون خود میگذرد توجه داشته باشند و در عمل به شیوهای هوشمندانه و مسئولانه قدم بردارند. به نوعی، بر لزوم خودآگاهی و کنترل در زندگی تأکید دارد.
هوش مصنوعی: زمانه چنان به من ضربه زده و درد و رنجی برایم به ارمغان آورده که هیچ تدبیری برای درمان آن ندارم.
هوش مصنوعی: زمانه را میگویم و مردم این زمانه را میخواهم بگویم که زمانه هیچ قدرت و تاثیری ندارد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که با وجود تمام چالشها و سختیهایی که ممکن است در مسیر وجود داشته باشد، همواره باید به سوی جلو حرکت کرد و از هدف خود دور نشد. امید و اراده میتواند ما را در این مسیر یاری کند.
هوش مصنوعی: دوران جوانیام مانند روزهایی که زیر دست و پنجهی شاه و قدرت شیر قرار داشت، به سرعت گذشت و به پایان رسید. احساس میکنم که در آن دوران، بسیار ضعیف و آسیبپذیر بودم، همچون یک جانور کوچک و ناتوان که زیر فشار قویترین قدرتها قرار دارد.
هوش مصنوعی: این شعر به خیال و رویاهایی اشاره دارد که از دل زندگی و تجربههای انسان شکل میگیرند. احساسات و افکار ما میتوانند دنیایی جدید بسازند و ما را به سفر به عمق وجود خود دعوت کنند. زندگی گاهی ما را به چالش میکشد، اما همیشه میتوانیم به سمت زیباییها و آرزوهای خود حرکت کنیم.
هوش مصنوعی: به جای اینکه به زخمهای قدیمی رسیدگی کند و برایشان درمانی بیابد، خشم و ناراحتی جدیدی ایجاد کرد.
هوش مصنوعی: او از بینوایی و ناتوانی من خوشحال نشد، ولی نوعی از ستمهایی که بر من روا داشت، تفاوتی برایش نداشت.
هوش مصنوعی: از شدت درد و رنج، گامهایم بهسوی هدف مثل کسی شده است که امید خوبی را به تیر وابسته کرده است.
هوش مصنوعی: چند نفر از دروغگویان بیخود و فاسد بر من و حقوق من تسلط یافتهاند.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی به رسوایی و بدنامی میپردازد. شاعر از نوشتهها و مقالاتی حرف میزند که نشاندهندهی رسوایی و بدنامی او هستند. به عبارتی، آنچه دربارهی او نوشته شده، تصاویر ناگواری از شخصیت و موقعیت او به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: این بیت به بیان این موضوع میپردازد که برخی افراد برای جلب توجه و ثروت، از زیباییهای بهار و رونق آن انتقاد میکنند. آنها با ایجاد نارضایتی و گفتگوهای منفی، زیباییها را مورد هجو قرار میدهند و در عوض، فقط به دنبال منافع مادی خود هستند. در واقع، این افراد به جای آنکه به زیباییهای زندگی و طبیعت توجه کنند، به مسائلی سطحی و بیارزش میپردازند که نتیجهاش ایجاد دلزدگی و خستگی است.
هوش مصنوعی: بلند مقام بودن من دلیلی است بر اینکه... راستش این است که از من ترس و اضطرابی وجود دارد.
هوش مصنوعی: این شعر به معنای بیان احساسات یا وضعیت خاصی است که شخص در آن قرار دارد. شاعر میخواهد بگوید که در درونش یا در زندگیاش تحولی یا تجربهای در حال وقوع است که ممکن است به تفکر یا تغییر درونی منجر شود. این احساس میتواند به نوعی از اشتیاق، درد، یا شادی مرتبط باشد و نشاندهنده عمق تجربیات انسانی است.
هوش مصنوعی: با اینکه از سخنان آزاردهنده و طعنهآمیز دیگران ناراحت میشوم، اما خوشحالم که این حرفها تأثیری بر من ندارند.
هوش مصنوعی: من که از نور آفتاب پاکتر هستم، کسی نمیتواند به من تهمت بزند و مرا متهم کند.
هوش مصنوعی: کسی که شصت سال از عمرش گذشته و تجربه زیادی کسب کرده، دیگر به راحتی از مسیر خودش منحرف نمیشود. نه عشق و محبت او را دچار سردرگمی میکند و نه سختیها و چالشهای زندگی او را از راهش دور میکنند.
هوش مصنوعی: من از گذشته برنمیگردم، چرا که از ترس دشنام و سخنان منفی، نمیتوانم سخنان خود را به دلیل تعبیرهای نادرست پس بگیرم.
هوش مصنوعی: هرگز برای ترک دوست از هیچ تهدیدی صحبت نمیکنم و به هیچوجه از مسیر خود منحرف نمیشوم.
هوش مصنوعی: من در برابر عظمت خداوند، گناهی نکردهام که نیازی به پوزش داشته باشم.
هوش مصنوعی: نه به خاطر حسادت دیگران در پی تحسین هستم و نه به خاطر تمجید از جوانان، منتظر تقدیر و ارزشی ازسوی آنها.
هوش مصنوعی: با وجود قوانین و آداب و رسوم قدیمی، من به عنوان یک پیر، احترامی خاص دارم.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که شاعر از عشق و احساسات عمیق خود سخن میگوید و نشاندهندهی ارتباطی عاطفی و نزدیک بین او و معشوق است. در واقع، این ابیات تجلی احساسات و عواطفی است که در دل او نسبت به فرد مورد علاقهاش وجود دارد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که به او نصیحت کردم بیفایده بود و هیچیک از موعظههایم تأثیری نداشت.
هوش مصنوعی: بسیاری از حقایق را بیان کردم، اما در عمل چیزی جز فریب و نیرنگ وجود نداشت.
هوش مصنوعی: نه او به حقیقت صحبت کرده و نه سخن بنده را پذیرفته است، تنها چیزی که باقی مانده، به هدر رفتن بخشی از عمر ماست.
هوش مصنوعی: به ماه بهمن گفتم شعری را که از ویژگیها و آداب بزرگمنشی و بزرگی صحبت میکند و تصویری از آن را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: اگر آن گفتارها بر سنگ سخت حک شده بود، تو هم مثل سنگ، مشهود و نمایان پاسخی برای آنها میداشتی.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد کسی که از حرفها ناراحت شده، در واقع انتظار دارد که در جایی از او تعریف و تمجید شود، مانند جویندهی ستایش از یک سخنران ماهر.
هوش مصنوعی: هیچکس نگفت که بهار، معروف و چیرهدست در هنر خودش است، مانند افرادی که در هر کشوری مشهور هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شده است بلبل داود و شاخ گل محراب
فکنده فاخته بر رود و ساخته مضراب؟
یکی سرود سراینده از ستاک سمن
یکی زبور روایت کننده از محراب
نگر که پردر گردید آبگیر بدانکه
[...]
شبی چو روز فراق بتان سیاه و دراز
درازتر ز امید و سیاه تر ز نیاز
ز دور چرخ فرو ایستاده چنبر چرخ
شبم چو چنبر بسته در آخرش آغاز
برآمده ز صحیفه فلک چو شب انجم
[...]
گرفت مشرق و مغرب سوار آتش و آب
ربود حرص امارت قرار آتش و آب
همی شکنجد باد و همی شکافد خاک
به جنبش اندر دود و بخار آتش و آب
به خشگ و تر به جهان دربگشت ناظر عقل
[...]
خری سبوی سرو روده گوش و خم پهلو
کماسه پشت و کدو گردن و تکاو گلو
چو آمد آید با او سبوی و روده و خم
چو شد کماسه رود با وی و تگا و کدو
خری سرش ز خری چون کدوی بیدانه
[...]
زهی بمشرق و مغرب رسیده انعامت
شکوه خطبه وسکه زحشمت نامت
زتست نصرت اسلام از آن فلک خواند است
حسام دولت و دین و علاء اسلامت
بزرگ سایه یزدان و آفتاب ملوک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.