باد بر آن دو سر طرهٔ شبرنگ افتاد
حذر ای دل که میان دو سپه جنگ افتاد
خط بر آن روی نکو دست تطاول بگشود
آه و صد آه که آن آینه را زنگ افتاد
خون دل شد عوض باده به کام من مست
بس که در ساغرم از بام فلک سنگ افتاد
گفتم آید اثری در دلش از ناله و آه
وه که آه از اثر و ناله ز آهنگ افتاد
پیش آن قد خرامنده و آن عارض پاک
گل و سرو و چمن از جلوه و از رنگ افتاد
داغ هجر است که بینی به دل لاله رسید
شور عشق است که بینی به سر چنگ افتاد
گفته ی حافظ و سعدی نکند گوش ، بهار
هرکه را نسخهای از شعر تو در چنگ افتاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این بیتها به توصیف حال و هوای عاشقانه و احساسات خود میپردازد. او به زیباییهای محبوب اشاره میکند و میگوید که بر اثر دلتنگی و جدایی، دچار درد و رنج شده است. او از تأثیرات ناگوار فاصله از عشق و از دست دادن زیباییها سخن میگوید و ناله و آه را نشانهای از عمق احساسش میداند. در نهایت، با اشاره به سخنان حافظ و سعدی، بر این نکته تأکید میکند که هرکس شعری از او را در دست داشته باشد، نمیتواند دل از آن جدا کند.
هوش مصنوعی: باد در دو طرف موهای سیاه او وزیدن میگیرد. ای دل، حواستان باشد که در میان دو سپاه، جنگی در حال وقوع است.
هوش مصنوعی: بر روی آن چهره زیبا دست دراز کرده و به آن آسیب رساندهام. آه و صد آه که این آینه، که نشاندهندهی زیبایی او بود، حالا تیره و کدر شده است.
هوش مصنوعی: دل من مانند شراب تلخ شده است، بهطوریکه دیگر از شراب واقعی لذتی نمیبرم. به قدری مصیبت و درد سرم را پر کرده که همچون سنگی از آسمان بر سرم فرود آمده است.
هوش مصنوعی: گفتم شاید ناله و آهی در دل او تأثیری بگذارد، اما افسوس که آن تأثیر ناپدید شده و نالهها از حال و هوای خود افتادهاند.
هوش مصنوعی: در برابر آن قامت زیبا و آن چهرهی پاک، زیبایی گل و درخت سرو و چمن به خاطر جلوه و رنگ آنها بیمعنا شده است.
هوش مصنوعی: درد جدایی مانند زخم عمیقی است که گل لاله را تحت تأثیر قرار داده است و شور و حرارت عشق مانند صدای ساز را در زنگی چنگ میبیند.
هوش مصنوعی: اگر کسی به سخنان حافظ و سعدی توجه نکند، بهاری برای او نخواهد بود. هر کس که شعری از تو را در دست داشته باشد، از زیبایی و زندگی لذت خواهد برد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
رفتن یار سفر پیشه من تنگ افتاد
با که گویم که میان من و دل جنگ افتاد
دل مرا طیره رها کرد ولی باز گرفت
چکنم دل چو دلارامم هم سنگ افتاد
این چه نقش است کزین نقش در آب چشمم
[...]
تا به کنج لبت آن خال سیهرنگ افتاد
نافه را صدگره از خون به دل تنگ افتاد
آن نه خط است برآن عارض پرنقش و نگار
رنگ محویست که در دفتر ارژنگ افتاد
سیب از آسیبجهانرست که همرنگ تو شد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.