هنگام فرودین که رساند ز ما درود
بر مرغزار دیلم و طرف سپیدرود
کز سبزه و بنفشه و گل های رنگ رنگ
گویی بهشت آمده از آسمان فرود
دریابنفش و مرز بنفش و هوا بنفش
جنگل کبود و کوه کبود و افق کبود
جای دگر بنفشه یکی دسته بدروند
وین جایگه بنفشه به خرمن توان درود
کوه از درخت گویی مردی مبارز است
پرهای گونه گونزده چون جنگیان بهخود
اشجار گونه گون و شکفته میانشان
گلهای سیب و آلو و آبی و آمرود
چون لوح آزمونه که نقاش چرب دست
الوان گونه گون را بر وی بیازمود
شمشاد را نگر که همه تن قد است و جعد
قدیست ناخمیده و جعدیست نابسود
آزاده را رسد که بساید به ابر سر
آزاد بن ازین رو تارک به ابر سود
بگذر یکی به خطهٔ نوشهر و رامسر
وز ما بدان دیار رسان نو به نو درود
آن گلستان طرفهبدان فر و آن جمال
وان کاخهای تازه بدان زیب و آن نمود
از تیغ کوه تا لب دریا کشیدهاند
فرشی کش از بنفشه وسبزه است تاروپود
آنبیشههاکهدست طبیعت بهخاره سنگ
گلها نشانده بی مدد باغبان و کود
ساری نشید خواند بر شاخهٔ بلند
بلبل به شاخ کوته خواند همی سرود
آن از فراز منبر هر پرسشی کند
این یک ز پای منبر پاسخ دهدش زود
یک جا به شاخسار، خروشان تذرو نر
یک سو تذرو ماده به همراه زاد و رود
آنیک نهادهچشم، غریوان بهراه جفت
این یک ببسته گوش و لب از گفت و از شنود
برطرف رود چون بوزد باد بر درخت
آید به گوش نالهٔ نای و صفیر رود
آن شاخهای نارنج اندر میان میغ
چون پارههای اخگر اندر میان دود
بنگر بدان درخش کز ابرکبود فام
برجست و روی ابر به ناخن همی شخود
چون کودکی صغیر که با خامهٔ طلا
کژ مژ خطی کشد به یکی صفحهٔ کبود
بنگر یکی به رود خروشان بهوقت آنک
دریا پی پذیرهاش آغوش برگشود
چون طفل ناشکیب خروشان ز یاد مام
کاینک بیافت مام و در آغوش او غنود
دیدم غریو و صیحهٔ دریای آسکون
دریافتم که آن دل لرزنده را چه بود
بیچاره مادریست کز آغوشش آفتاب
چندین هزار طفل به یک لحظه در ربود
داند که آفتاب، جگرگوشگانش را
همراه باد برد و نثار زمین نمود
زبن رو همی خروشد و سیلی زند به خاک
از چرخ برگذاشته فریاد رود رود
بنگر یکی به منظر چالوس کز جمال
صد ره به زیب وزینت مازندران فزود
زان جایگه به بابل و شاهی گذاره کن
پس با ترن به ساری و گرگان گرای زود
بزدای زنگ غم به ره آهنش ز دل
اینجا بودکه زنگ به آهن توان زدود
اینخود یک ازهزار زکار شهنشهی است
کزیک حدیث او بتوان دفتری سرود
از جان ودل ستایش او پیشه کن که اوست
آن خسروی که از دل و جان بایدش ستود
جیشی دلیر ساخت ازین مردمی فقیر
آری کنند اطلس و دیبا ز برگ تود
هست اعتبار ملک ز آب حسام او
چون اعتبار خاک صفاهان به زندهرود
جزسعی او، که جادهٔ چالوس برگشاد؟
جز جهد او، که راه پتشخوارگر گشود؟
تا هست حق و باطل و سود و زیان، رساد
از حق به دو عنایت و از او به خلق سود
بخشد بهار را کف دستی ز رامسر
کانجا توان به هر نفسی دفتری سرود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر توصیف زیباییهای طبیعت منطقهای به نام دیلم و سپیدرود در فصل بهار است. شاعر به توصیف گلها، درختان و مناظر طبیعی میپردازد و به رنگهای جذاب و شگفتانگیز بهشت روی زمین اشاره میکند. او زیبایی کوهها و جنگلها را با دقت تصویر میکند و به زندگی حیوانات نیز اشاره میکند. در ادامه، شاعر از زیبایی و نعمتهای طبیعت سخن میگوید و از مردم دعوت میکند تا از ثروتهای طبیعی و تاریخی این مناطق بهرهبرداری کنند. شعر به طرز دلپذیری احساسات شگفتی و عشق به طبیعت را منتقل میکند و ستایشهایی از حاکمیت و تلاشهای آن برای رونق و آبادانی منطقه را در بر دارد. در نهایت، شاعر به نیایش و ستایش از خداوند پرداخته و زندگی را فرصتی برای قدردانی از زیباییهای آفرینش میداند.
هوش مصنوعی: در فصل بهار، زمانی که سلام و آرزوهایمان به دشتهای دیلم و کنارههای سپیدرود رسید.
هوش مصنوعی: از میان سبزهها، بنفشهها و گلهای رنگارنگ، به نظر میرسد که بهشت از آسمان به زمین آمده است.
هوش مصنوعی: دریا و مرز و آسمان و جنگل و کوه و افق همه رنگ بنفش دارند و این رنگ به محیط اطراف حس خاصی میبخشد.
هوش مصنوعی: در جایی دیگر، بنفشهها دستهجمعی میرویند، اما در این مکان، بنفشهها در حجم زیاد و با زیبایی خاصی رشد کردهاند.
هوش مصنوعی: کوه مانند مردی است که آماده جنگ است و درختان بر روی آن شبیه پرهای رنگارنگ جنگجویان به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: در میان درختان مختلف، گلهای زیبای سیب و آلو و میوههای آبی و آمرد وجود دارد.
هوش مصنوعی: مانند لوحی که نقاشی با دستانی چرب و رنگین بر روی آن نقش و نگارهای گوناگون میکشد.
هوش مصنوعی: به شمشاد نگاه کن که تمام قد او راست و بلند است، اما حالت پیچ و تابش ناپسند و نامناسب است.
هوش مصنوعی: آزادیخواهی شایسته است که به آسمان و ابر نگاه کند و امید را در دل داشته باشد؛ از این رو، بر سر خود تاجی از امید و آرزو بگذارد.
هوش مصنوعی: عبارت زیر به این معناست که شخصی به سفر یا بازدید از مناطق نوشهر و رامسر برود و از طرف ما درود و سلامهای تازهای را به آنجا برساند.
هوش مصنوعی: به آن باغ زیبا با آن زیبایی خاص و آن چهره خوشظاهر و آن کاخهای نو با زیباییهایشان نگاه کن.
هوش مصنوعی: از دامنهٔ کوه تا کنارهٔ دریا، فرشی از گلهای بنفشه و سبزه برای تزئین گسترده شده است.
هوش مصنوعی: آن جنگلها و دشتهایی که طبیعت بدون کمک باغبان و کود، گلها را در آنها رویانده است.
هوش مصنوعی: بلبل درختی بلند را درختی با شکوه میبیند و بر روی آن آواز میخواند، اما وقتی به شاخههای کوتاهتر میرسد، آوازش را متناسب با آنجا تغییر میدهد و به صورت دیگری میخواند.
هوش مصنوعی: هر سوالی که از بالای منبر مطرح شود، من از پای منبر به سرعت به آن پاسخ میدهم.
هوش مصنوعی: در یک مکان، جوجهتیغی نر با صدای بلند در حال ن جوش و خروش است و در کنار او جوجهتیغی ماده با فرزندانش حضور دارد.
هوش مصنوعی: یکی از آنها چشمانش را به راهی داده و در جستجوی محبوبش است، در حالی که دیگری گوش و لبش را بسته و از گفتگو و شنیدن پرهیز کرده است.
هوش مصنوعی: با وزیدن باد، آب از کنار میگذرد و صدای نالهٔ نای و زوزهٔ رود به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: شاخهای نارنجی که در میان ابرها دیده میشوند، مانند تکههای آتش در میان دود به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: نگاه کن به آن درخشش که از ابر آبی بیرون میزند و بر روی ابرها هم که با ناخن خود شکل میگیرد.
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف حالتی میپردازد که مانند یک کودک کوچک است، که با قلمی از طلا، خطی نامنظم و کج روی یک صفحهٔ آبی رنگ میکشد. این تصویر نشاندهندهی بیتجربگی و ناپختگی است، که در کارش نمادهایی از زیبایی و ضعف را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: به یک باران شدید نگاه کن که چگونه دریا با آغوشی باز و فراوان، آن را در آغوش میکشد.
هوش مصنوعی: چون کودک ناآرامی که به یاد مادرش آشفتهحال است، به ناگاه به دامان مادرش میافتد و در آغوش او آرام میگیرد.
هوش مصنوعی: چشمم به صدا و هیاهوی آرامش دریا افتاد و متوجه شدم که آن دل لرزان به چه چیزی دچار است.
هوش مصنوعی: مادری که در یک لحظه فرزندانش را از دست میدهد، بسیار تاسفبار و وابسته به درد و رنج است. آفتاب، نماد زندگی و روشنی، به یکباره همهی کودکان او را میگیرد و او را در حسرت و اندوه میگذارد.
هوش مصنوعی: او میداند که خورشید فرزندانش را با خود به همراه باد برد و بر زمین نثار کرد.
هوش مصنوعی: از دهان او صدا و خروش برخاسته و خاک را به طغیان میآورد، به طوری که از آسمان فریاد رود به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: نگاهی به زیباییهای چالوس بینداز؛ زیرا که زیبایی و جلال مازندران را چندین برابر میکند.
هوش مصنوعی: از آن مکان به بابل و پادشاهی سفر کن، سپس بهسرعت با قطار به ساری و گرگان برو.
هوش مصنوعی: غم و اندوه را از دل خود دور کن، زیرا اینجا میتوان زنگارها را از آهن زدود و دل را از کدورتها پاک کرد.
هوش مصنوعی: این موضوع خود یکی از بسیار کارهای بزرگ شاهانه است که میتواند به اندازهای اهمیت داشته باشد که به راحتی دربارهاش کتابی نوشته شود.
هوش مصنوعی: از تمام وجود و از صمیم قلب او را ستایش کن، زیرا او همان شاهی است که شایسته محبت و تحسین از دل و جان است.
هوش مصنوعی: یک شخص دلیر از میان این مردم فقیر به وجود آمد، بله، آنها از برگ تو هم پارچههای نرم و زیبا میسازند.
هوش مصنوعی: اعتبار سرزمین به خاطر وجود آب حسام است، همانطور که اعتبار خاک اصفهان به رود زندهرود وابسته است.
هوش مصنوعی: به جز تلاش و کوششی که او کرده، آیا راهی به جاده چالوس باز شده است؟ به جز کوشش او، آیا راهی به پتشخوارگر گشوده شده است؟
هوش مصنوعی: تا زمانی که حق و باطل و سود و زیان وجود دارد، میتوان با دو توجه و لطف از حق به بندگان سود رساند.
هوش مصنوعی: بهار از رامسر میآید و با دستان خود هر لحظه را مملو از شعر و زیبایی میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاخی برآمد از بر شاخ درخت تود
تاخی ز مشک و شاخ ز عنبر درخت عود
گر فرخی بمرد، چرا عنصری نمرد؟
پیری بماند دیر و جوانی برفت زود
فرزانهای برفت و ز رفتنْش هر زیان
دیوانهای بماند و ز ماندنْش هیچ سود
ای آنکه از خصال تو قدر هدی فزود
بادا ستوده ، هر که خصال ترا ستود
طاعت ترا سزد ، بجهان در ، که چون تویی
زین پس نبود خواهد وزین پیش هم نبود
در دور هشت چرخ ز ترکیب چار طبع
[...]
گفتم ترا مدیح دریغا مدیح من
خود کردهام ندارد باکرد خویش سود
چون احتلام بود مرا مدح گفتنت
بیدار گشتم آب نه درجای خویش بود
رُهبان دَیْر را سببِ عاشقی چه بود؟
کاو روی راز دیر به خَلقان نمینمود
از نیستی دو دیده به کس مینکرد باز
وز راستی روانِ خلایق همیربود
چون در فتاد در محنِ عشق زان سپس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.