گنجور

 
ملک‌الشعرا بهار

این عامیان که در نظر ما مصورند

هر روز دام کینه به ما بر بگسترند

ما پاسدار دین و کتاب پیمبریم

وینان عدوی دین و کتاب پیمبرند

دین نیست اینکه بینی در دست این گروه

کاین مفسده ‌است و این ‌دنیان مفسدت‌گرند

وین رسم پاک نیست که دارند این عوام

کاین‌ بدعت ‌است و این ‌سفها بدعت‌آورند

از ایزد و نبی نشناسند جز دو حرف

کاینان اسیر گفته ی بابند و مادرند

گویی چرا یکی است‌ خدا، یا رسول کیست

اینان ز مادر و ز پدر حجت آورند

افلاک در نبشته کمال پیمبری

وینان به کارنامه ی شق‌القمر درند

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ناصرخسرو

جان و خرد رونده بر این چرخ اخضرند

یا هردوان نهفته در این گوی اغبرند؟

عالم چرا که نیست سخن گوی و جانور

گرجان و عقل هر دو بر این عالم اندرند؟

ور در جهان نیند علی‌حال غایبند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ناصرخسرو
ادیب صابر

این عالی اختران که بر این چرخ اخضرند

اندر علو عیال علی بن جعفرند

چندین هزار سال به چندین هزار چشم

مثلش ندیده اند ز چندین که بنگرند

اخلاق او چو عقل همی منفعت دهند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ادیب صابر
نجم‌الدین رازی

مرغان او هر آنچه از آن آشیان پرند

بس بیخودند جمله و بی بال و بی پرند

شهباز حضرتند دو دیده بدوخته

تا جز به روی شاه به کونین ننگرند

بر دست شاه پرورش و زقهٔافته

[...]

مولانا

پیکان آسمان که به اسرار ما درند

ما را کشان کشان به سماوات می‌برند

روحانیان ز عرش رسیدند، بنگرید

کز فر آفتاب سعادت، چه با فرند!

ما سایه‌وار در پی ایشان روان شویم

[...]

همام تبریزی

این مقبلان که باخبر از روز محشرند

جان را به دین و دانش و طاعت بپرورند

از حسن خلق همچو بهشتی مزینند

یا بند روح روح چو در خویش بنگرند

در بحر فکر غوطه زنانند روز و شب

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه