«دل آن ترک نه اندر خور سیمینبر اوست
سخن او نه ز جنس لب چون شکر اوست»
بینی آن زلف که سیسنبر و سوسن، بر اوست
دل من فتنه بر آن سوسن و سیسنبر اوست
چون فروپیچد و برتابد و بربندد
گوئی از غالیه اکلیلی زیب سر اوست
باز چون برفکند بند و رها سازد زلف
گوئی از مشک یکی پیرهن اندر بر اوست
ابلهان جمله درازند و دراز است آن زلف
به افسونها که در آن حلقهٔ افسونگر اوست
چون سرش چیده شود نیک پسندیده شود
که بدان فتنهگری گو تهی اندر خور اوست
سر آن زلف ببرند به آئین و رواست
که پریشانی یک شهر به زیر سر اوست
هر درازی نبود ابله و هرگونه رند
زانکه هرکس را بخشایشی از داور اوست
دلبر من نه دراز است و نه کوتاه، بلی
نظرم بیسببی نیست که بر منظر اوست
هست چون سرو جوانه قد آن سرو روان
که به عشق اندر، پیری و ملامت بر اوست
چون به باغ آیم و بینم گل سوری با سرو
در دلم حسرت بالا و رخ دلبر اوست
راست گویی گل سوری به بر سرو بلند
که حسین است و به پیشش علی اصغر اوست
پسر فاطمه سر خیل جوانان بهشت
که بهشت آیتی از تازه رخ انور اوست
رخ زیباش بهشت است و قد موزونش
طوبی و، خالش رضوان و لبش کوثر اوست
مهر او دار نعیم و کرمش نعمت او
قهر او دار جحیم و سخطش آذر اوست
برق، پاسوختهای براثر ناوک او
چرخ، پرگرد رخی در عقب لشکر اوست
رتبتش پیدا ز اسرار (حسین منی) است
بهخدا کاین سخن از دو لب پیغمبر اوست
او ز پیغمبر و پیغمبر ازویست، آری
بیسبب نیست که جبریل ستایشگر اوست
پدر و مادر و جدم به فدای پسری
کاین جهان چاکر جد و پدر و مادر اوست
خامس آل عبا، سبط دوم، قطب سوم
آن سپهری که فلک بندهٔ نه اختر اوست
گشت در بزم ازل فانی فیالله ز آنرو
تا ابد سرخ ز صهبای فنا ساغر اوست
در ره دین ز برادر بگذشت و ز پسر
شاهد واقعه، عباس و علی اکبر اوست
کشت دین تشنه بدو، خون حسین آبش داد
این حدیث لب عطشان و دو چشم تر اوست
لکهٔ چهرهٔ شمس وکلف عارض ماه
ازلی دورنمائی ز غبار در اوست
پهنهٔ گردون میدانگه جولان شه است
وین مه نو اثر نعل سم اشقر اوست
دو دل است او را در رزم، یکی در سینه
وز بر جوشن، پوشیده دل دیگر اوست
او جهانست و، زمین است عقابش و آن رمح
چون شهابست و عمامه فلک اخضر اوست
هرچه در خانه زر و سیم’ به سائل بخشید
هم درآن حال که سائل به قفای در اوست
تابع روز نشد، تن به مذلت بنداد
این چنین باید بودن کسی ار چاکر اوست
گفتم این چامه بدان وزن که گفت آن استاد
«دل آن ترک نه اندر خور سیمنبر اوست»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذابیت یک دلبر خاص است که با تشبیهات زیبا توصیف شده است. شاعر به زلفهای دلبر اشاره میکند که مانند گلها و زیباییهای طبیعی هستند و فتنه و جذابیت خاصی دارند. او همچنین به اهمیت و مقام دلبر اشاره میکند و او را به عنوان کسی میداند که نیکوترین صفات را دارد و وجودش مقدس است. در انتهای شعر، شاعر با ذکر نام ائمه معصومین و ویژگیهای آنها، مقامات و صفات دلبرش را بررسی میکند و زیبایی و بزرگی او را در قالب معانی دینی و عرفانی توصیف میکند. این اثر به طور کلی نشان دهنده عشق و ارادت عمیق شاعر به محبوبش و تمجید از زیباییهای اوست.
هوش مصنوعی: دل آن دختر ترک، ارزش بیشتری از نقره دارد. صحبتهای او نه از نوع لبهاست، بلکه طعمی همچون شکر دارد.
هوش مصنوعی: به موهای زیبا و پیچدار او نگاه کن که شبیه به گلهایی چون سوسن و سیسنبر است؛ دل من به خاطر زیبایی او دچار شگفتی و فریفتگی شده است.
هوش مصنوعی: زمانی که او خود را به صورت جمع و راست میآورد و میچرخد، به نظر میرسد که گویی تاجی زیبا و درخشان بر سرش نهادهاند.
هوش مصنوعی: وقتی که بَند زلفش را باز میکند و رهایش میسازد، گویی که یکی از پیراهنهای خوشبو و معطر بر تنش است.
هوش مصنوعی: احمقها همه به ظاهر خود میبالند و زلفی که به خاطر جادوها و فریبها طولانی شده، در واقع در دام جادوگرش گرفتار است.
هوش مصنوعی: زمانی که سرش به خوبی آرایش شود، پسندیده تر خواهد بود، زیرا به این خاطر است که فریبندگی به او مربوط میشود و درونش خالی است.
هوش مصنوعی: موهای معشوق را به طور زیبا و با دقت برمیدارند و این کار به نوعی منطقی است، زیرا بینظمی و آشفتگی یک شهر به خاطر اوست.
هوش مصنوعی: هر کسی که درازمدت و بلندمرتبه نیست، لزوماً نادان نیست و در هر نوعی از گذران زندگی، افراد باهوش و زیرکی وجود دارند، زیرا هر فرد سهم خاصی از فضل و بخشش خداوند دارد.
هوش مصنوعی: محبوب من نه خیلی بلند است و نه خیلی کوتاه، اما من بیدليل به او توجه میکنم چون زیباییاش مرا به خود جذب کرده است.
هوش مصنوعی: مانند یک سرو جوان، قامت او بلند و زیباست، اما به خاطر عشق، احساس پیری و ملامت بر او سایه انداخته است.
هوش مصنوعی: وقتی به باغ میروم و گل سرخ را میبینم، یاد سروی میافتم که در دلم آرزویی برای زیبایی و چهره معشوقم ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: در اینجا به رنگ و صفای گل سوری اشاره شده است که در کنار سروی بلند قرار دارد. در این تصویر، حسین به عنوان نماد حقیقت و بزرگمنشی معرفی شده و علیاصغر به عنوان نماد مظلومیت و ناتوانی در کنار او قرار گرفته است. این بیان میتواند نشاندهنده ارادت و احترام به شخصیتهای بزرگ و مهم باشد.
هوش مصنوعی: پسر فاطمه، پیشوای جوانان بهشت است و خود بهشت، تجلی زیبایی و نور او به شمار میآید.
هوش مصنوعی: زیبایی چهره او شبیه بهشت است و قامت خوشفرمش مانند درخت طوبی، گونهاش نماد بهشت و لبانش همچون آب کوثر است.
هوش مصنوعی: محبت او مانند نعمت و بخششهایش، مایه آرامش و خوشبختی است. اما اگر از او دل آزرده شوی، خشمش میتواند عذاب و سختی به همراه داشته باشد.
هوش مصنوعی: برق، نشانهای از تیر اوست و چرخ، گرد و غبار صورت او را در پشت لشکرش به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: مقام و جایگاه او از رازها و اسرار مشخص است، و بهخدا این کلام از زبان پیامبر او بیان شده است.
هوش مصنوعی: او از پیامبر خداست و پیامبر نیز از او بهرهمند است. بیدلیل نیست که جبرئیل او را ستایش میکند.
هوش مصنوعی: من جانم را فدای پسری میکنم که این جهان برای او و خانوادهاش خدمتگزار است.
هوش مصنوعی: پنجمی از افرادی که زیر عبا جمع شدهاند، دومین نسل از نسل پیامبر و سومین محور آن آسمانی است که همه ستارههایش به قدرت او وابستهاند.
هوش مصنوعی: در گردهمایی ابتدایی هستی، وجود فناپذیر در راستای خداوند، به همین دلیل تا ابد، ساغر او از شراب فنا، سرخ و پرنشاط است.
هوش مصنوعی: در مسیر دین، نوشته شده که برادر و فرزندش به عنوان گواهی بر واقعه، همانا عباس و علی اکبر را معرفی میکند.
هوش مصنوعی: دین به خاطر محبت و فداکاری حسین رشد و نمو پیدا کرده است. این موضوع به خوبی بیانگر حال اوست که لبهای تشنه و چشمان اشکآلودی دارد.
هوش مصنوعی: چهرهٔ خورشید و زیبایی صورت ماه هر دو نشانهایی از غبارهای درون دارند.
هوش مصنوعی: فضای وسیع آسمان عرصهای برای حرکت و فعالیت پادشاه است و این ماه نو نشانهای از تأثیر جایگاه اوست.
هوش مصنوعی: او در میدان جنگ دلی دوگانه دارد؛ یکی در سینهاش و دیگری پنهان در زرهاش.
هوش مصنوعی: او جهان را در بر گرفته و بر زمین، عقابی در پرواز است. نیزهاش مانند شهابی روشن است و عمامهاش از سبز آسمان تشکیل شده است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در خانه داری و از طلا و نقره است، وقتی به درخواست یک نیازمند میبخشی، حتی در آن لحظه که او در حال ترک کردن خانهات است، ارزش و اهمیت آن عمل از بین نمیرود.
هوش مصنوعی: کسیکه به دنبال روزگار و دنیای خود باشد، نباید به ذلت و خواری تن دهد. اگر کسی در مقام خدمت به اوست، باید با شان و احترام زندگی کند و خود را کوچک نکند.
هوش مصنوعی: من به او گفتم که این شعر به وزن آن شعری است که آن استاد گفته است: «دل آن ترک، لیاقت چیزی بیشتر از این را دارد.»
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل آن ترک نه اندر خور سیمین بر اوست
سخن او نه ز جنس لب چون شکر اوست
همین شعر » بیت ۱
«دل آن ترک نه اندر خور سیمینبر اوست
سخن او نه ز جنس لب چون شکر اوست»
دل آن ترک نه اندر خور سیمین بر اوست
سخن او نه ز جنس لب چون شکر اوست
همین شعر » بیت ۳۰
گفتم این چامه بدان وزن که گفت آن استاد
«دل آن ترک نه اندر خور سیمنبر اوست»
دل آن ترک نه اندر خور سیمین بر اوست
سخن او نه ز جنس لب چون شکر اوست
با لب شیرین با من سخنان گوید تلخ
سخن تلخ نداند که نه اندر خور اوست
نه باندازه کند کار و نگویم که مکن
[...]
خسروی کاینه روی ظفر خنجر اوست
رونق سلطنت از تیغ ظفرپرور اوست
بام بی در که فلک کنیت و گردون لقب است
عاشق و شیفته خدمت بام و در اوست
پس ازین گر ننهد فتنه کله کژ چه عجب؟
[...]
ماه و خور رانده ای از مخزن سیم و زر اوست
حاصل کون و مکان ما حضر محضر اوست
آسمان مفتخر از میمنت اختر اوست
نظر بخت بهر مرحله بر منظر اوست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.