روزگار آشفتگی دارد بسر، کو همدمی
تا ز فیض صحبتش خاطر بیاساید دمی
آتش و ابر و دم و دودست پیدا در افق
کو مقامی امن و جایی محرم و دود و دمی؟
از خدا خواهم اطاق قبلی و یاری سه چار
خادمی محرم که خواهد عذر هر نامحرمی
بست مشکآلوده جوشان از بر شاخ کهور
به که از کین بر گلوی نیزه بندی پرچمی
خلق را زینسو مشرف کن گرت هست آرزو
بیتغیر عالمی و بیتبدل آدمی
هجر فرهادش به دل هر لحظه خنجر میزند
خود گرفتم شد بهار از حفظ صحت رستمی
جای موسی خالی است وآن عصای موسوی
تا که فرعون کسالت را ببلعد در دمی
موسیا ز انوار یزدان یک قبس ما را فرست
چون اناالحق زان همایون شعله بشنیدی همی
ای شبان وادی ایمن چو گشتی بهرهمند
زان درخت شعلهور فکر برادر کن کمی
چون سحرگاهان نهادی سر به محراب نماز
بهر قلب ما فرست از دود آهی مرهمی
یاد لطف صحبت اخوان درخشد در دلم
چون چراغ روشنی در جایگاه مظلمی
بس که خوردم چایی دم ناکشیده در سویس
آبم افتد در دهان از یاد چای پر دمی
وز غم نادیدن همصحبتان محترم
مردمان چشم من بستند حلقهٔ ماتمی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و درونی شاعر در دوران آشفتگی و بیثباتی است. او در جستجوی همدمی است تا از طریق صحبت با او آرامش پیدا کند. تصویرهایی از آتش و دود، و تمنا برای مکانی امن و دوستانه، نشاندهنده ناامیدی و نیاز به آرامش است. شاعر آرزو میکند که خداوند یاری دهد که در برابر چالشها و نامحرمان محافظت کند.
او از هجران و درد دل خود سخن میگوید و به یاد موسی و عصای او میافتد که میتواند شر فرعون را دفع کند. در نهایت، شاعر در تأملی عمیق به یاد دوستان و آشنایان خود میافتد و از دوری آنها غمگین است. تصویر چای و لحظات ناب آن دوران نیز نشاندهنده دلتنگی و یادآوری خاطرات شیرین است. همه اینها در یک فضای شاعرانه، غم و امید را به هم پیوند میزنند.
هوش مصنوعی: زمانه پر از آشفتگی و بینظمی است؛ کاش کسی پیدا شود که با صحبتهایش بتواند آرامش و راحتی برایم به ارمغان بیاورد.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تصویرسازی از آتش، ابر، و دود پرداخته و به نظر میرسد که در جستجوی مکانی امن و پنهان است. او از دوردستها میگوید و به دنبال محلی است که بتواند در آن آرامش یابد و از هیاهوی زندگی دور باشد. این تلاش برای یافتن جایی آرام و پناهگاه، حس نیاز به آرامش و امنیت را منتقل میکند.
هوش مصنوعی: از خدا میخواهم که یک اتاق خصوصی به من بدهد و چند خدمتکار نزدیک که در مواقع لازم، به خوبی از من محافظت کنند و اجازه ندهند کسی که به من ارتباط نامناسب دارد، وارد شود.
هوش مصنوعی: بست مشکی که در حال جوشیدن است، بر روی شاخههای درخت کهور قرار گرفته، به مانند پرچمی که به خاطر کینهای بر گلوی نیزه بسته شده است.
هوش مصنوعی: مردم را از این طرف به زیبایی آگاه کن، اگر آرزوی داشتن جهانی بدون تغییر و آدمی بدون دگرگونی در دل داری.
هوش مصنوعی: دلتنگی و دوری از معشوق همچون خنجری در دل میزند و احساس میکنم که بهار به خاطر حفظ سلامتی رستم، به من نزدیک شده است.
هوش مصنوعی: موسی در اینجا غایب است و عصای او نیز حاضر نیست تا بتواند فرعون را که به کسل و ناتوانی مبتلا شده، تحت تأثیر قرار دهد.
هوش مصنوعی: موسى از نورهای خداوند بخشی به ما هدیه فرستاد، چون که تو هم از آن شعلهی عظیم که به حقگویی معروف است، خبر داری.
هوش مصنوعی: ای چوپان درهی امن، وقتی از آن درخت پرشعله بهرهمند شدی، کمی هم به فکر برادر خود باش.
هوش مصنوعی: مثل اینکه در صبح زود سر را به سجده میگذاریم و با دعا و نذر، برای دلهای ما از دل سوزیها و یادها، آرامشی ارسال میکنی.
هوش مصنوعی: خاطره خوب گفتوگو با دوستان مانند نوری در دل من میدرخشد، همانطور که چراغی در مکانی تاریک روشنایی میبخشد.
هوش مصنوعی: آنقدر چای نیمدم در سوئیس نوشیدم که حالا حتی وقتی آب هم میخورم، طعم چای پر دم در دهانم حس میشود.
هوش مصنوعی: از غم دوری و نادیدن دوستان عزیز، چشمانم را بستهام و در حالت سوگواری به سر میبرم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر نشینم با تو در خلوت به شادی یک دمی
از غبار خود نبیند چشم دل دیگر نمی
حاصل از عالم دمی دانم که گویم با تو راز
اهل دلرا زین دمی خوشتر ز ملک عالمی
ایدل از دلبر مدار امید شادی بهر آنک
[...]
ای مقیمان درت را عالمی در هر دمی
رهروان راه عشقت هر دمی در عالمی
با کمال قدرتت بر عرصه ی ملک قدم
هر تف آتش خلیلی هر کف خاک آدمی
طور سینا با تجلی جمالت ذره ئی
[...]
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی
چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو
ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی
زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت
[...]
گوهر دریای وحدت آدم است، ای آدمی
گر چو آدم سر اسما را بدانی آدمی
زنده باقی شو، ای سی و دو نطق لایزال
حاکم نطقی و نطق عیسی صاحب دمی
گر ببینی صورت خود را به چشم معرفت
[...]
موج زن می بینم از هر دیده طوفان غمی
می رسد در گوشم از هر لب صدای ماتمی
اهل عالم را نمی دانم چه کار افتاده است
اینقدر دانم که در هم رفته کار عالمی
زاشک محتاجان به هر سو سایلی بین غرق خون
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.