گنجور

 
ملک‌الشعرا بهار

تو هم امروز بده بوسه به من

کار امروز به فردا مفکن

بیش از این از بر من تند مرو

بیش ازین بر دل من نیش مزن

عهد بستی که دل من شکنی

بشکن عهد و دل من مشکن

شد کهن رسم رفیق‌آزاری

نوجوانا بنه آیین کهن

جای خون عشق تو دارم در دل

جای جان مهر تو دارم در تن

ای لبت سرخ‌تر از برگ شقیق

وی رخت خوبتر از برگ سمن

وعده کردی که به من بوسه دهی

سر وعده است بده بوسهٔ من

دل من تنگ شد و حوصله تنگ

تنگ بنشین برم ای تنگ‌دهن

دام تقوی به ره دل مگذار

تار عصمت به ‌تن خویش متن

زلف و لب از من و باقی از تو

کفل و سینه و ساق و گردن

نزنم دست بر اندام تو هیچ

گر زدم دست سرم را بشکن

یاوه‌ای گفت اگر گفت کسی

«‌بوسه باشد به کنار آبستن‌»

بوسه پیغمبر مهر است و وداد

بوسه آسایش روحست و بدن

مهر را بوسه نماید محکم

عشق را بوسه نماید متقن

عشق بی‌بوسه چراغیست خموش

عشق با بوسه چراغی روشن

دوستی هست سپهری و در او

بوسه چون زهره و ناهید و پرن

عاشقی رشتهٔ جنگیست کزان

جز به زخمه نجهد صوت حسن

زخمهٔ چنگ محبت بوسه است

چنگ بی‌زخمه ندارد شیون

زان شدست از همه مرغان بلبل

شهره در صوت خوش و مستحسن

کز مقاطیع حدیثش خیزد

بوسه‌های متوالی به چمن

گاه و بیگه کند از بوسه حدیث

روز تا شب کند از بوسه سخن

مگس نحل از آن شهد دهد

که به گل بوسه زند در گلشن

مردم از هر خوشیئی سیر شود

نشود سیر کس از بوسیدن

بوسه بر عمر من افزاید لیک

نکند کم ز لبت یک ارزن

«‌رادیوم‌» نیز بدین قوت نیست

که دهد قوت و باقیست به تن

بوسه‌ خوبست‌ و شگرفست و روا

خاصه برکنج لب و زیر ذقن

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
خواجه عبدالله انصاری

ما شئت کان وان لم اشأ

و ما شئت ان لم تشا لم یکن

خلقت العباد علی ما علمت

ففی العلم یجری الفتی والمسن

فهذا مننت و هذا خذلت

[...]

مسعود سعد سلمان

هندسی یاری ای یار عزیز

بر تو هندسه چون تو بر من

گر به قولت نشود نقطه همی

منقسم ای صنم نقطه دهن

از برای چه دهان تو همی

[...]

سنایی

چون من و چون تو شد ای دوست چمن

یک چمانه من و تو بی تو و من

توی بی‌تو چو بهار اندر بت

من بی من به بهار تو شمن

توبهٔ سست بروتان شده‌است

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
میبدی

فما شئت کان و ان لم نشأ

و ما شئت ان لم نشأ لم یکن

خلقت العباد علی ما علمت

ففی العلم یمضی الفتی و المسن

علی ذا مننت و هذا خذلت

[...]

سید حسن غزنوی

گاه آن است که طفلان چمن

اندر آیند چو عیسی به سخن

گه گشایند دهان از لاله

گه نمایند زبان از سوسن

مددی از دم عیسی است نسیم

[...]

مشاهدهٔ ۸ مورد هم آهنگ دیگر از سید حسن غزنوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه